فرمانبرى واطاعت و تسليم متناسب با نظام بردگى را بپذيريم و به دنبال سرورى و آقايى هستيم و دوران تكليف و مسؤوليتپذيرى را در پشت سر نهادهايم. اگر هم در قرآن دستورات و الزامات و تكاليفى بيان شده مربوط به عصر بردهدارى است. چون وقتى پيامبر به رسالت مبعوث شد، نظام بردگى حاكم بود و ساختار اوليّه اسلام و روابط خدا و پيامبر با مردمْ متناسبْ با آن نظام بود.
گاهى مىگويند امروز بشر به دنبال تكليف نيست، بلكه طالب حقوقش هست و اصلاً به ذهنش خطور نمىكند كه تكليف، مسؤوليّت و وظيفهاى دارد و بايد آنها را انجام بدهد. او بايد به دنبال استيفاى حقوقش باشد و حقش را از ديگران و خداوند باز ستاند. كوتاه سخن اين كه كسانى كه از پايگاه دين از لزوم اطاعت و پيروى از پيامبر، امام معصوم و جانشين ايشان سخن مىگويند، متناسب با نظام اجتماعى چهارده قرن پيش سخن مىگويند؛ در صورتى كه نظام اجتماعى دگرگون شده است و سخن از اطاعت و پيروى و تكليف نيست و بايد از حقوق انسانها سخن گفت. بايد به بشر تفهيم كرد كه تو حق دارى هر گونه كه خواستى زندگى كنى، تو حق دارى كه به هر قسم كه خواستى لباس بپوشى؛ و سلوك و نحوه حضورت را در اجتماع به اختيار خويش برگزينى.
2. پاسخ شبهه فوق
پاسخ شبهه فوق را از زاويه رويكرد تكوينى و تشريعى ارائه مىدهيم، چه اين كه ما مواجه با دو مقام هستيم: مقام تكوين و مقام تشريع. به عبارت ديگر، مقام هستها و واقعيتها و ديگرى مقام بايدها و تكليف. به تعبير سوم، عالم واقعيّات و ديگرى عالم ارزشها (البته تعابير فوق در محتوا همسو هستند و به جهت تسهيل فهم و درك افراد در سطوح مختلف تعابير متعددى ارائه گشته است.) حال از نظر تكوين بايد ديد كه ما چه نسبتى با خداوند داريم. چون اگر كسى از اصلْ اعتقاد به خداوند نداشته باشد، فرض نسبت با خدا در نظرش بيهوده خواهد بود؛ اما كسى كه به خداوند اعتقاد دارد، لااقل قبول دارد كه آفريده اوست و خالقيّت خدا را ـ كه پايينترين مرتبه اعتقاد به خداوند است ـ پذيرفته است و خود را مخلوق و پديده او مىشناسد. (البته در اسلام، تنها اعتقاد به خالقيّت خداوند براى موحّد كافى نيست، بلكه اعتقاد به ربوبيّت تكوينى و تشريعى نيز در نصاب اعتقاد به توحيد ضرورت دارد.) بر اساس
نظریه سیاسی اسلام ج1
جلسه ششم: آزادى در اسلام (2)