صفحه ٨٣

توحيد در خالقيت، سخن كسى كه ادعا مى‌كند عبد و مملوك خدا نيست، با اعتقاد به خالقيّت خداوند در تضادّ است و اولين گام در توحيد اين است كه بپذيريم آفريده خدا هستيم و هستى ما از اوست و اين همان عبوديّت است: عبد؛ يعنى، مملوك و در ملك ديگرى بودن. پس اگر كسى خود را مسلمان ومعتقد به خداوند دانست، اما از پذيرش عبوديّت الهى و مملوكيت او سرباز زد، به تناقض آشكارى روى آورده؛ چرا كه لازمه اعتقاد به خدا اين است كه ما خود را مخلوق، عبد و مملوك او بدانيم. از اين‌روست كه همه مسلمانان در اصلى‌ترين و برجسته‌ترين عبادت خود؛ يعنى، نماز مى‌گويند: اشهد انّ محمدا عبده و رسوله. اساسا شايسته‌ترين و افتخارآميزترين مقام برترين شخصيّت انسانى عبد خداوند بودن است، از اين رو خداوند مى‌فرمايد:
«سُبْحَانَ الَّذِى أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الاْءَقْصَا...»(42)
    آرى، نظر به جايگاه رفيع عبوديّت و بندگى خداوند، در قرآن، خداوند مكرر واژه زيباى «عبد» و مشتقات آن را به كار برده است و كمال عبوديّت را عالى‌ترين مقام و كمال انسان مى‌شمرد و مى‌فرمايد:
«يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ. إِرْجِعِى إِلى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً. فَادْخُلِى فِى عِبَادِى.»(43)
تو اى روح آرام يافته! به سوى پروردگارت باز گرد در حالى كه هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است سپس در سلك بندگانم در آى.
در رويكرد تشريعى، اين سخن كه آزاد بودن انسان با زير بار قانون رفتن و پذيرش مسؤوليت سازگار نيست، توحّش و بربريّت و هرج و مرج را نتيجه مى‌دهد و اين تلقى و برداشت كه انسان چون آزاد است، هر جور دلش بخواهد مى‌تواند عمل كند و حتى مى‌تواند به قانونى كه به آن رأى داده عمل نكند، در جنگل نيز قابل اِعمال نيست؛ چون آنجا نيز قوانين خاصى وجود دارد كه حيوانات بدان عمل مى‌كنند! پس ما كه دم از تمدّن و مدنيّت مى‌زنيم، بايد بپذيريم كه اولين ركن مدنيّت پذيرش مسؤوليت و تعهد در قبال قوانين است و با بى‌قيدى، عدم پذيرش محدوديّت و مسؤوليت‌ها نه تنها نمى‌توان داعيه تمدّن نوين داشت، بلكه بايد خود را فرو غلطيده در پست‌ترين شكل توحّش يافت.