كه آيا مطالب اين كتاب توهين به مقدّسات ديگران هست يا نيست؟ مسلما نمىتوانيد بگوييد كه توهين نيست.
آيا آزادى بيان آن قدر گسترده است كه فردى بتواند از آن طرف دنيا به مقدّسات بيش از يك ميليارد مسلمان كه پيغمبرشان را از جان خودشان بيشتر دوست مىدارند و حاضرند صدها عزيز خود را فداى او كنند، توهين كند؟ آيا به اين كار آزادى بيان مىگويند؟! و اين همان مطلبى است كه همه مردم آن را درك مىكنند؟ چه عقل و منطق و استدلال و شريعتى اجازه مىدهد كه يك نفر به مقدّسات يك ميليارد انسان ديگر توهين كند؟! اگر منظور از آزادى بيان در اعلاميه حقوق بشر چنين چيزى است، ما براحتى و بدون چون و چرا اين اعلاميه را نمىپذيريم.
6. اشكالات مرزبندى آزادى در غرب
سؤال اساسى ما از كسانى كه اين اعلاميه را معتبر مىدانند و آن را در حدّ انجيل محترم مىشمارند، اين است كه اين اعلاميه از كجا اعتبار پيدا كرده است؟ آيا دليل عقلى دارد؟ در اين صورت، شما بايد با عقل هم بر آن استدلال كنيد. براحتى نمىتوان گفت كه «آزادى فوق قانون است و نمىتوان آن را محدود كرد». اگر مىگوييد كه اعتبارش بدان جهت است كه نمايندگان كشورها آن را امضاء كردهاند، پس معلوم مىشود كه اعتبارش تابع امضاء مىباشد. حال كسانى كه اين اعلاميه را امضاء نكردهاند و يا به صورت مشروط امضاء كردهاند چطور؟ آيا آنها هم بايد بدون چون و چرا از آن تبعيّت كنند؟
هر جامعهاى داراى فرهنگ، مقدّسات و احكام خاصى مىباشد و در يكى از بندهاى همين اعلاميه حقوق بشر آمده است كه هر كسى در انتخاب مذهب آزاد است، خوب وقتى انسان مذهبى را انتخاب كرد، بايد به احكامش عمل كند. انتخاب مذهب فقط به اين نيست كه به زبان بگويد، بلكه بايد در عمل هم آزاد باشد و آزادانه به مذهب خود عمل كند. حال ما آزادانه اسلام را انتخاب كرديم، اسلام هم مىگويد كسى كه به اولياء اسلام توهين كند، مجازاتش مرگ است. فرهنگ غربى مىگويد كه اين حكم اسلام خلاف حقوق بشر است، خلاف حقوق طبيعى انسانهاست؛ زيرا هر انسانى به مقتضاى طبيعتش حق دارد هر چه مىخواهد بگويد! پس اين دو مطلب كه در اعلاميه حقوق بشر آمده است با يكديگر تعارض دارند.