اگر مرورى داشته باشيم بر مجموعه مقالات، كتابها و رسالههايى كه در ارتباط با مفهوم آزادى است، بخصوص آثارى كه در چند سال اخير ارائه شده، در مىيابيم كه مفهوم مشخص و مشتركى بين صاحبنظران و نويسندگان وجود ندارد. يك نفر آزادى را به صورتى تعريف كرده است و از آن حمايت مىكند و شخص ديگر به معناى ديگر، و به تعريف نويسنده ديگر انتقاد مىكند. طبيعى است كه با اين اختلاف و تفاوت نگرشْ تفاهم حاصل نمىشود و براى حصول تفاهم بايد تعريف مشتركى داشته باشيم تا بحث به نتيجه برسد. يعنى وقتى ما مىتوانيم به اين سؤال كه آيا آزادى با اسلام سازگار است يا خير؟ پاسخ دهيم كه بدانيم آزادى به چه معناست. در مورد واژهاى كه داراى معانى متعددى است ـ تا آنجا كه نويسندگان غربى، در كتابهايشان، براى آن تا حدود دويست تعريف ذكر كردهاند و هر چند بسيارى از آن تعاريف به هم نزديكاند و تنها با كم و زياد شدن يكى يا دو كلمه با هم اختلاف يافتهاند، امّا در مواردى نيز آن تعاريف با يكديگر تنافى دارند ـ چگونه مىتوان قضاوت كرد كه با اسلام سازگار است يا خير؟
نظير واژه آزادى واژه «دموكراسى» است كه يك واژه غربى است و گاهى به «مردم سالارى» و گاهى به «حكومت و يا حاكميّت مردم» تعريف مىشود. اما باز معناى دقيق و مشخصى از آن ارائه نشده است. مشخص نيست كه آيا دموكراسى يك نوع حكومت است؟ يا نوعى روش در رفتار اجتماعى است؟ آيا به حوزه حكومت و مسائل سياسى ارتباط دارد يا به حوزه جامعهشناسى يا مديريّت؟ در اين خصوص بحثهاى زيادى وجود دارد. بعلاوه، ترجمه چنين واژگانى از زبانى به زبان ديگر بر ابهام و مشكل مىافزايد.
همچنين واژه «ليبراليسم» كه سابقا «آزادى خواهى» ترجمه مىشد و آزادى خواهى، به تبع واژه آزادى، از جاذبيّت و قداست و مطلوبيّت ويژهاى برخوردار بود و بر اين اساس در دهههاى آخر حكومت پهلوى احزابى به نام «احزاب آزادىخواه» شكل گرفتند.
پس با توجه به ابهامهايى كه در اينگونه مفاهيم انتزاعى وجود دارد، بحث مشكل مىشود؛ چون با وجود اين ابهامات، مفاهيم لغزنده مىشوند و نمىتوان بطور قطع بيان كرد كه حد معنا اين است و ديگر تغيير نمىكند. اينگونه مفاهيم كشدار هستند و حد و مرز مشخصى ندارند و قبض و بسط پيدا مىكنند؛ طبيعى است كه اين مشكلات باعث مىگردد كه بحث دچار پيچيدگى و ابهام گردد.
نظریه سیاسی اسلام ج1
جلسه هفتم: آزادى و حد و مرز آن