صفحه ٣١٣

«پرستش خدا» نام گرفته است:
«أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِى آدَمَ أَنْ لاَ تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ وَ أَنِ اعْبُدُونِى هذَاصِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ»(133)
آيا به شما عهد نكردم اى فرزندان آدم كه شيطان را نپرستيد، كه او براى شما دشمنآشكارى است.
و يا در آيه ديگر مى‌فرمايد:
«فَأَرْسَلْنَا فيِهِمْ رَسُولاً مِنهُمْ أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ...»(134)
و از ميان آنان رسولى از خودشان فرستاديم كه: خدا را بپرستيد.
پس سرلوحه دعوت همه انبياء پرستش خداست و اين وظيفه كلّى براى همه انسانها، اقتضاء حقوقى را دارد؛ يعنى، وقتى انسان بخواهد در مسير تكامل و قرب الى الله حركت كند، بايد امكانات و ظرفيّت‌هاى لازم را در اختيار داشته باشد. همچنين بايد راهكارها و قوانينى هم در جامعه وجود داشته باشد تا بتواند اين حركت را جهت بدهد. وقتى انسان مى‌خواهد به سوى خدا برود، بايد حيات داشته باشد؛ پس حقّ حيات، به عنوان اوّلين حق، از اين جا ناشى مى‌شود. دومين حق آزادى در حركت است، چون اين سير جبرى نيست؛ پس بايد در انتخاب آزاد باشد تا بتواند راهى را انتخاب كند. سومين حق برخوردارى از نعمت‌هاى مادّى اين دنياست، چون اگر از نعمت‌هاى اين دنيا استفاده نكند، نمى‌تواند زندگى كند و به حياتش ادامه دهد. او براى ادامه حيات خويش و براى تهيه لوازم آن سير تكاملى به سوى كمالِ نهايى و خداى هستى، حق دارد از پوشاك و خوراكى‌هاى اين عالم بهره ببرد. او حق دارد از غرايزى كه خداوند در وجود او نهاده است، از جمله غريزه جنسى، استفاده كند؛ پس بايد براى خود همسر برگزيند. چنانكه مى‌نگريد پيدايش حقوق توأم با تكليف است.
    در مباحث قبلى نيز ما به ارتباط حق و تكليف اشاره كرده‌ايم. پس چون ما مكلفيم كه به سوى خداوند حركت كنيم و بايد از او اطاعت كنيم، در مقابل بايد از حقوقى برخوردار شويم تا با استفاده از آن حقوق اين راه را ادامه بدهيم. بر اين اساس، هر آنچه در جامعه و زندگى عمومى مردم مانع حركت تكاملى انسانهاست، بايد به وسيله حكومت اسلامى كنترل شود و