صفحه ٧٢

أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ»(32)
گويى مى‌خواهى جان خود را از شدّت اندوه از دست بدهى به جهت اين كه آنهاايمان نمى‌آورند! اگر ما اراده كنيم، از آسمان بر آنان آيه‌اى نازل مى‌كنيم كهگردنهايشان در برابر آن خاضع گردد.
پس قوام اسلام و ايمان به اعتقاد قلبى است و چنين اعتقادى با شناخت و آگاهى و با ادله متقن و محكم و از روى اختيار حاصل مى‌گردد و اكراه بردار نيست. بر اين اساس، خداوند به پيامبر خود مى‌فرمايد تو مسؤوليت خويش را انجام دادى. وظيفه تو ابلاغ پيام ما و آيات الهى به مردم بود وديگر نبايد نگران ايمان نياوردن مشركان باشى و نبايد تصور كنى كه به رسالت خويش عمل نكردى. رسالت تو در اين نيست كه مردم به زور و اكراه مسلمان شوند؛ چون ما تو را مسلط بر كفار قرار نداديم كه به زور آنها را مسلمان كنى.
    در مقابل دسته اول، آيات دسته دوم متوجه كسانى است كه با شناخت و آگاهى و اختيار خويش اسلام را پذيرفتند و به آنان گوشزد مى‌شود كه بايد به دستورات اسلام عمل كنند و از پيامبرى كه اعتقاد دارند از سوى خداست و احكام و دستوراتش همه از جانب خداست اطاعت كنند و به تصميم او گردن نهند و حق انتخاب و گزينش در برابر دستورات ايشان را ندارند. قبل از اين كه انسان ايمان بياورد حق انتخاب دارد، اما پس از ايمان آوردن بايد به تمام دستورات شرع گردن نهد و كسى كه تنها به بخشى از احكام الهى ايمان مى‌آورد سخت مورد نكوهش خداوند قرار گرفته است:
«إِنَّ الَّذيِنَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ يُرِيدُونَ أَنْ يُفَرِّقوُا بَيْنَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ يَقُولُونَ نُؤْمِنبِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَيُرِيدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلاً . أَوْلئِكَ هُمُ الْكافِروُنَ حَقّاً ...»(33)
كسانى كه خدا و پيامبران او را انكار مى‌كنند و مى‌خواهند ميان خدا و پيامبرانش تبعيضقائل شوند و مى‌گويند: به بعضى ايمان مى‌آوريم و بعضى را انكار مى‌كنيم و مى‌خواهنددر ميان اين دو، راهى براى خود انتخاب كنند، آنها كافران حقيقى‌اند.
پذيرش بخشى از احكام و طرد ساير احكام و پذيرش بخشى از قوانين و ردّ ساير قوانين بواقع به معناى عدم پذيرش اصل دين است، چون اگر ملاك پذيرش دين دستور خداوند باشد، بايد بر مدار دستور الهى عمل كرد و دستورالهى متوجه پذيرش همه احكام و قوانين است؛