تا اين كه مردم الجزاير به استقلال رسيدند، امروزه با وضعيت اسفبارى روبروست و چنانكه در روزنامهها مىخوانيم، هر روزه دهها نفر در آن كشور به طرز فجيعى كشته مىشوند.
با توجه به اين فجايع زيادى كه در آنجا اتفاق مىافتد و حكومتى كه با كودتا سر كار آمده است و با سركوب و اختناق به حاكميت خود ادامه مىدهد، باز اين هيئت حاكمه و وضعيتى كه به بار آورده براى سران كشورهاى استكبارى و استعمارى قابل قبولتر است از حكومتى كه بر اساس رأى و خواست مردمى شكل گيرد كه خواهان دين و اجراى احكام شريعت هستند. از ترس اين كه مبادا كشور ديگرى، در دنيا، به نام اسلام اداره شود. «اسم اين روش را روش دموكراتيك نهادند؛ اما اگر مردم با رأى خودشان اسلام و حكومت اسلامى را بپذيرند، آن غير دموكراتيك است؛ چون مردم گرايش به دين دارند.» پس در تفسير جديد دموكراسى، دين نبايد هيچ گونه دخالتى در امور سياسى و اجتماعى مردم داشته باشد، حتّى در اين حد كه دختر دانش آموزى روسرى سر كند؛ چنانكه در تركيه نيز اين گونه رفتار مىشود.
ايادى استعمار در كشورهاى اسلامى اين خيال را در سر مىپرورانند كه تمام كشورهاى اسلامى به اين شيوه دموكراتيك اداره شوند، يعنى ديگر جايى براى دين در امور كشوردارى اعم از قانونگذارى و اجرا ـ باقى نماند و در صدد هستند كه حتّى در كشورهايى كه داراى تمايل اسلامى قوى و شديد است، از راه هجوم فرهنگى و نفوذ در دانشگاهها، تدريجا روح تعصّب دينى را تضعيف كنند و دموكراسى به همين معنا را رواج بدهند. به خيال خود در اين انديشهاند كه پس از چند دهه كه نسل عوض شد و نسل انقلابى كنار رفتند و جاى آنان را جوانانى گرفتند كه اصول انقلاب را نمىشناسند، آنها بتوانند دموكراسى به معناى جديد را حاكم كنند.
بنابراين، سه تفسير و سه معنا براى دموكراسى وجود دارد: 1. دموكراسى به معناى دخالت مستقيم مردم در امور حكومتى كه در مدّت زمان كوتاهى در يكى از شهرهاى يونان اجرا شد و سپس منقرض گشت. 2. دخالت مردم در حكومت به وسيله انتخاب نمايندگان، همان شيوهاى كه در كشورهاى امروزى و حتّى در كشور ما وجود دارد. 3. معناى سوم دموكراسى اين است كه تمام شؤون حكومت ـ اعمّ از قانونگذارى و اجرا ـ از دين جدا باشد؛ يعنى، شرط دموكراتيك بودن، سكولار و لائيك بودن است.
نظریه سیاسی اسلام ج1
جلسه بيست و يكم: اسلام و دموكراسى (1)