بنابراين، ما بايد در مواجهه با اين دو فرهنگ نهايت دقّت را انجام دهيم، بدانيم آنجا كه پاى ما در مقابل ارزشهاى دينى مىلنگد و در خود احساس سستى مىكنيم، بدان جهت است كه به فرهنگ كفر نزديكتر شدهايم و حقيقت اسلام را فراموش كردهايم. اين انقلاب نه فقط براى تأمين ارزشهاى مادّى، بلكه اساسا براى احياى اسلام بود. اين همه شهدايى كه جانفشانى كردند، خون دادند، براى اين بود كه اسلام زنده بماند، نه اين كه فقط رفاه مادّى و توسعه اقتصادى و سياسى تأمين گردد. اين شهداء براى توسعه فرهنگ اسلامى كشته شدهاند. براى دولت اسلامى، بايد قبل از هر چيز، اهتمام به اسلام و ارزشهاى اسلامى مطرح باشد. اگر كسانى كلمات را بد تفسير و مثله و تقطيع مىكنند و با انگيزههاى گوناگون حقايق را تحريف مىكنند، ما با آنها كارى نداريم. ما مىخواهيم مسلمانان عزيز توجه داشته باشند كه مرز دين كجاست؟ ارزشهاى دينى چقدر اهميّت دارد و براى حفظ آنها تا چه اندازه بايد فداكارى كرد؟ مردم ما به اين مسائل آگاهند، ولى وظيفه يك روحانى اين است كه وقتى احساس مىكند كه يك بيمارى معنوى مىخواهد در جامعه شيوع پيدا كند فرياد بزند و هشدار بدهد.
نظریه سیاسی اسلام ج1
جلسه شانزدهم: تفاوت دو فرهنگ الهى و الحادى در حوزه قانون و آزادى