پس تبعيّت از قوانين تشريعى و قوانين اعتبارى و ارزشىْ و به زبان دين: اطاعت خدا و نيز سرپيچى از آن قوانين و مبارزه با آنها همه در قلمرو و محدوده اختيار انسان است. اگر انسان تبعيّت كرد و آن قوانين را پذيرفت، به تعالى و آرامش و سلامتى روحى و معنوى مىرسد؛ در غير اين صورت سقوط مىكند. نظير قوانين و دستورات بهداشتى كه علم پزشكى به ما توصيه مىكند و رعايت آنها تأمين كننده سلامت ماست و عدم رعايت آنها موجب بيمارى و به خطر افتادن سلامتى و جان انسان است.
حال با توجه به اين كه انسان مختار است به آن دستورات بهداشتى و پزشكى عمل كند و يا عمل نكند، اگر خواهان سلامتى خويش است و مىخواهد كماكان نيرومند و با نشاط باقى بماند بايد به آن قوانين عمل كند و اگر نخواست سالم بماند و به بيمارى رضايت داد، آن قوانين را رعايت نمىكند. پس واقعيّت اين است كه سلامتى بدون رعايت قوانين بهداشتى ميسّر نيست، البته چنين امرى موجب جبر نيست؛ چون از آن سو رعايت قوانين بهداشتى و تأمين سلامتى و يا ناديده گرفتن آنها در اختيار خود انسان است و او به اختيار خويش يا آن قوانين را رعايت مىكند و در نتيجه سالم مىماند و يا از رعايت آنها سرباز مىزند و خطر و بيمارى را به جان مىخرد.
آنچه درباره تن وجسم گفته شد، درباره روح و روان نيز صادق است و چنانكه تن سلامتى و بيمارى دارد، روح نيز مىتواند از سلامت و يا بيمارى برخوردار شود. سعادت و سلامت روح هم بستگى به رعايت قواعد و قوانينى دارد و رعايت آن قوانين و ارزشهاى معنوى كمال و آرامش و سلامتى روح انسان را تضمين مىكند؛ در غير اين صورت روح انسان بيمار مىگردد، خداوند در اين باره مىفرمايد:«فِى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضا...»(70)
انسانى كه در سراشيبى قرار دارد، مىتواند چنان با شتاب و سرعت بدود كه نتواند خود را كنترل كند كه در نتيجه سقوط مىكند و جان از كف مىدهد؛ اما او اگر بخواهد سالم بماند بايد با احتياط حركت كند و چنان خود را كنترل كند كه اگر در هنگام حركت و فرود از بلندى به نقطه خطر رسيد توقف كند. در مسائل معنوى نيز ضوابط و روابط واقعى وجود دارد و در پرتو رعايت قوانين الهى انسان به سلامت روح و سعادت ابدى مىرسد و نمىتوان بدون رعايت آن قوانين واقعى به سعادت ابدى دست يافت. البته انسان آزاد و مختار است و مىتواند بگويد من
نظریه سیاسی اسلام ج1
جلسه دهم: قانون و تفاوت نگرش و خاستگاه