صفحه ١٣٥

به صورت جدّى مطرح است و از اين رو، در انسان‌شناسى فلسفى مطرح شده كه حقيقت انسان چيست؟ آيا او صددرصد مجبور است يا كاملاً مختار است و يا اختيار مشروط و محدودى دارد؟ و اگر اختيار او محدود و مشروط است، حدود آن چيست؟ همچنين امروز هم در محافل فلسفى دنيا، مسأله قضا و قدر، جبر و تفويض و مسائلى از اين قبيل به صورت جدّى مطرح است و بحث در باره آنها كماكان ادامه دارد. در اين بين، گروهى گرايش اگزيستانسياليستى دارند و معتقدند كه انسان داراى آزادى نامحدود است و هر كارى كه بخواهد مى‌تواند انجام دهد؛ چنانكه ژان پل سارتر مى‌گفت: اگر اراده كنم، جنگ ويتنام تمام مى‌شود! يعنى بشر از چنان قدرتى برخوردار است كه يك فرد مى‌تواند اراده كند جنگ خانمان‌سوزى كه ميليون‌ها انسان را به‌نابودى كشانده متوقف گردد. البته اين سخن اغراق‌آميز است، ولى چنين گرايشى كه براى انسان اراده و قدرت نامحدود قائل است وجود دارد.
    در مقابل گرايش فوق، گروهى اختيار انسان را خيالى خام مى‌دانند و معتقدند كه انسان در چارچوبه مجموعه‌اى از قوانين جبرى بسر مى‌برد و او خيال مى‌كند كه اختيار دارد. بالاخره گرايشهاى مذهبى نيز وجود دارد كه متوسط بين اين دو گرايش هست و براى انسان اختيارى را قائل است كه محدود به قوانين گوناگونى است كه بر عالم حاكم‌اند؛ يعنى، اگر ما از مجموع قوانينى كه بر نظام هستى حاكم‌اند دايره‌هايى را رسم كنيم، اختيار انسانها در محدوده و درون آن دايره‌ها قابل اِعمال است؛ نه فراتر از آنها.
    پس از آن كه روشن گرديد ما از نظر تكوينى تحت سيطره مجموعه‌اى از قوانين قرار داريم، اين سؤال خود مى‌نماياند كه آيا ما قدرت بر شكستن آن قوانين و طغيان عليه آنها را داريم و مى‌توانيم طبيعت را مسخّر خويش سازيم و قوانين و مرزهايش را فرو ريزيم و چنان زندگى كنيم كه قوانين طبيعى بر ما حاكم نباشند؟ پاسخ اين است كه تصور فوق خيال خام و نسنجيده‌اى است، زيرا تسخير طبيعت مستلزم كشف قانون ديگرى از خود طبيعت است. مثلاً اگر در پزشكى ما موفق شويم بيمارى‌اى را مهار كنيم و يا بكلّى آن را ريشه‌كن سازيم، به مدد كشف قانون ديگرى از طبيعت و به كاربستن آن چنين توفيقى مى‌يابيم. در حقيقت ما نتوانسته‌ايم طبيعت را مقهور قانون خود سازيم، بلكه قانون ديگرى را از طبيعت كشف و از آن استفاده كرده‌ايم. پس خروج از قلمرو قوانين تكوينى محال است و زندگى كردن يعنى شناختن و بهره بردن از قوانين تكوينى؛ همان قوانينى كه خدا در عالم قرار داده است و خروج از آنها