صفحه ٥٢٢

إلَى الْحَیاةِ الدَّائِمَةِ والدَّارِ الْباقِیَةِ، کَمَا قالَ سُبْحانَهُ وَتَعَالَى: (کَما بَدَاْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُّعِیْدُهُ، وَعْداً عَلَیْنَآ إِنَّا کُنَّا فاعِلِیْنَ)(1)).
در حقیقت امام (علیه السلام) در پایان این خطبه به دو نکته اشاره مى کند: یکى به مسئله بازگشت انسان به زمین، همان گونه که از زمین آفریده شد، و دیگر به مسئله حیات نوین در قیامت، آن گونه که حیات نخستین به او عنایت گردید، و براى این که هیچ شک و تردیدى باقى نماند مى فرماید: آن کس که حیات نخستین داد و انسان را از خاک آفرید، بار دیگر او را از خاک مبعوث مى کند و حیات جاویدان به او مى بخشد و او مى ماند و پاداش و کیفر اعمالش.

نکته ها
1. راه هاى ستیز با دنیاپرستى

از آن جا که حبّ دنیا سرچشمه همه یا غالب گناهان است، و از آن جا که دنیاپرستى و فریفته زرق وبرق دنیاى مادى شدن، انسان را از خدا و روز رستاخیز غافل مى کند و این غفلت عامل مهمّ دیگرى براى فرو غلطیدن در بستر گناه است و از آن جا که به خصوص در عصر امام امیرمومنان على (علیه السلام) فراوانى و مال و ثروت به دلیل پیشرفت سریع اسلام و غنائم جنگى و غیر آن، توجّه گروه عظیمى از مسلمین را به دنیا زیاد کرده بود که یک نمونه آن فساد عظیم مالى عصر عثمان بود، امام (علیه السلام) در جاى جاى خطبه هاى نهج البلاغه داد سخن را در نکوهش دنیاى غافل کننده و گناه آلود، مى دهد و با بیانى صریح و گویا و تکان دهنده که بالاتر از آن تصوّر نمى شود، به نکوهش شدید دنیا مى پردازد، به خصوص در خطبه مورد بحث، که گویى آنچه قرآن در مذّمت دنیا دارد امام (علیه السلام) همه را در این خطبه گردآورى فرموده و معجونى ساخته که هر غافلى را بیدار و هر مستى را هشیار مى کند.