صفحه ٥٢٣

امام (علیه السلام) براى بیان این مقصود، از راه هاى مختلفى استفاده مى فرماید :
1. نخست از بى وفایى و ناپایدارى دنیا سخن مى گوید که چگونه همه را به خود مشغول مى کند، ناگهان آن ها را رها کرده و در کام بدبختى ها فرو مى برد.
2. گاه از دگرگونى سریع دنیا سخن مى گوید که یک شبه قدرت ها جابه جا مى شوند و پیروزى ها به شکست مى انجامد، سلامتى جاى خود را به بیمارى؛ وغنا و ثروت، جاى خود را به فقر و بدبختى مى دهد.
3. گاه از آمیخته بودن همه این مواهب با درد و رنج ها، نوش ها با نیش ها، گل ها در کنار خارها، و گنج ها در کنار افعى ها خبر مى دهد، تا کسى دل به آن نبندد ودورنماى دل انگیزش او را نفریبد.
4. گاه دست یاران خود را گرفته و به جاى جاى تاریخ بشر مى برد تا نمونه عینى این بى وفایى و ناپایدارى و بى اعتبارى را به آن ها نشان دهد، مى فرماید: ببینید دنیا بر سر کسانى که از شما قدرتمندتر و ثروتمندتر و داراى جمعیّت هایى فزون تر و لشکریانى انبوه تر بودند چه آورد، تا چه کند با تو دگر روزگار.
5. گاه همچون نقّاشى چیره دست، قلم به دست گرفته و حالات هول انگیز انسان را در آستانه مرگ و جدایى از دوستان و بستگان، اموال و ثروت ها و مقامات مورد علاقه اش، در یک تابلوى گویا، ترسیم مى کند و دربرابر دیدگان آن ها مى گذارد تا همه چیز را با چشم خود ببینند و عبرت بگیرند.
6. گاه ترسیم گویاى دیگرى از قبرهاى تنگ و تاریک، که آخرین منزلگاه هستى دنیاست، از تنهایى انسان، همسایگان خاموش، که هرگز به دیدار هم نمى آیند و از یکدیگر خبر نمى گیرند، جدایى از زن و فرزند، و برهنگى ودرماندگى انسان نشان مى دهد.
و جالب این که: در تمام این مباحث، در سایه آیات قرآن حرکت مى کند، گاه باصراحت به آیات اشاره مى فرماید، و گاه تعبیراتى برگرفته از آیات قرآن به کار