صفحه ٥٢٤

مى برد، واین امر، نورانیّت و روحانیّت و جاذبه بیشترى به کلام امام (علیه السلام) مى دهد وتأثیر آن را فزون تر مى سازد.
اى کاش! دنیاپرستانِ مغرور، و فریفته شدگان این دارِ تزویر و غرور، حدّاقل براى یک بار در عمرشان، این خطبه بیدارکننده را مى خواندند و در جمله جمله آن تأمّل و دقّت مى کردند و چه خوب است که همه ما گهگاه به سراغ این خطبه ومانند آن در نهج البلاغه بیاییم و از آن شناخت بیشترى درباره دنیا و روح تازه اى براى اطاعت فرمان حق و پرهیز از گناه پیدا کنیم.
بسیارى از سخن پردازان و شعراى ما نیز در سایه این آیات و روایات حرکت کرده و اشعار نغز و هشداردهنده اى سروده اند، ازجمله شاعر توانا و بى نظیر حافظ شیرازى درباره سرعت زوال نعمت ها مى گوید:

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هردم *** جرس، فریاد مى دارد که بربندید محمل ها!(1)

و نیز درباره بى وفایى دنیا چنین مى سراید:

برو از خانه گردون به در و نان مطلب *** کاین سیه کاسه، در آخر بکشد مهمان را!
هرکه را خوابگه آخر ز دو مشتى خاک است *** گو چه حاجت که بر افلاک کشى ایوان را(2)

و نیز درباره آمیخته بودن راحتى ها با درد و رنج ها مى گوید:

که شنیدى که در این بزم دمى خوش بنشست *** که نه در آخر صحبت، به ندامت برخاست؟(3)