صفحه ١٢٧

بخش سوم
یَا أَهْلَ الْکُوفَةِ، مُنِیتُ مِنْکُمْ بِثَلاَثٍ وَ اثْنَتَیْنِ: صُمٌّ ذَوُو أَسْمَاعٍ، وَ بُکْمٌ ذَوُو کَلاَمٍ، وَ عُمْیٌ ذَوُو أَبْصَارٍ، لا أَحْرَارُ صِدْقٍ عِنْدَ اللِّقَاءِ، وَ لا إِخْوَانُ ثِقَةٍ عِنْدَ الْبَلاَءِ!تَرِبَتْ أَیْدِیکُمْ! یَا أَشْبَاهَ الإِبِلِ غَابَ عَنْهَا رُعَاتُهَا! کُلَّمَا جُمِعَتْ مِنْ جَانِبٍ تَفَرَّقَتْ مِنْ آخَرَ، وَاللهِ لَکَأَنِّی بِکُمْ فِیمَا إِخَالُکُمْ: أَنْ لَوْ حَمِسَ الْوَغَى، وَ حَمِىَ الضِّرَابُ، قَدِ انْفَرَجْتُمْ عَنِ آبْنِ أَبی طَالِبٍ انْفِرَاجَ الْمَرْأَةِ عَنْ قُبُلِهَا. وَ إِنِّی لَعَلَى بَیِّنَة مِنْ رَبِّی، وَ مِنْهَاجٍ مِنْ نَبِیِّی، وَإِنِّى لَعَلَى الطَّرِیقِ الْوَاضِحِ أَلْقُطُهُ لَقْطآ.
ترجمه
اى اهل کوفه من به سه چیز (که در شما هست) و دو چیز (که در شما نیست) مبتلا شده ام: حقایق را نمى شنوید، در حالى که گوش دارید! سخن نمى گویید، در حالى که زبان تکلّم دارید! حقایق را نمى بینید، در حالى که چشم دارید! نه در هنگام نبرد، آزادمردان صادقید؛ و نه در آزمایش هاى سخت برادران قابل اعتماد؛ دست هایتان خاک آلود باد! (و بر خاک مذلّت بنشینید) اى کسانى که به شتران بى ساربانى مى مانید که هرگاه از یک سو جمعشان کنند، ازسوى دیگر پراکنده مى شوند! به خدا سوگند! من درباره شما چنین گمان مى کنم که اگر جنگ سختى روى دهد و آتش آن زبانه کشد، از فرزند ابوطالب جدا مى شوید، همانند جداشدن زن (هنگام وضع حمل) از نوزاد خویش! ولى من نشانه روشن (بر حقّانیت خویش) از پروردگارم دارم و بر طریق آشکار پیامبرم گام برمى دارم ودر راه روشنى پیش مى روم که آن را از میان راه هاى مختلف برگزیده ام (و تکلیف الهى خود را انجام مى دهم).