صفحه ٤٢١

و زرق و برق آن، چنان چشم و گوش آن ها را کور و کر کرده و عقل و فکر آن ها را مسخّر ساخته که اجازه بیدار شدن را به آن ها نمى دهد.

نکته
عشق هاى مقدّس و نامقدّس

در این خطبه امام (علیه السلام) با تعبیرى کوتاه و گویا اشاره به یک حقیقت مهم فرموده است که دانشمندان و عُرفا و شعرا هر یک درباره آن سخنان فراوانى دارند.
امام (علیه السلام) فرمود: «مَنْ عَشِقَ شَیْئآ أَعْشَى بَصَرَهُ، وَ أَمْرَضَ قَلْبَهُ، فَهُوَ یَنْظُرُ بِعَیْنٍ غَیْرِ صَحِیحَةٍ، وَ یَسْمَعُ بِأُذُنٍ غَیْرِ سَمِیعَةٍ؛ هرکس به چیزى عشق بورزد، آن چیز، او را نابینا مى کند و قلبش را بیمار مى سازد سپس با چشمى معیوب مى نگرد و با گوشى ناشنوا مى شنود».
این چند جمله پرمعنا ما را بر آن داشت که درباره عشق ـ اعم از عشق هاى مقدّس و نامقدّس ـ مطالبى را بیان کنیم. درباره عشق، عظمت و شکوه عشق و یا جنون و بیمارى عشق، سخن بسیار گفته شده و شاید کمتر کلمه اى باشد که این همه تعبیرها و تعریف هاى مختلف و متناقض درباره آن گفته شده است. بعضى از نویسندگان بزرگ آن را به قدرى بالا برده اند که گفته اند: عشق، افسر زندگى وسعادت جاودانى است! یا این که: عشق، معمار عالم هستى است!
درمورد انسان ها نیز از آثار معجزه آساى عشق سخن گفته اند، که روح انسان را توانا و دل او را زنده نگه مى دارد. یا این که: اصولا زندگى بدون عشق مفهومى ندارد.
دربرابر این تفسیرها و تعریف هاى زیبا، جمعى دیگر از نویسندگان وفلاسفه، شدیدترین حملات و اتّهامات خود را نثار عشق کرده و آن را همچون یک بیمارى نفرت انگیز، تحقیر کرده اند. یکى از نویسندگان معروف مى گوید: عشق مانند بیمارى سرطان و نِقرس است که انسان عاقل باید از آن فرار کند!