صفحه ٦١١

وَقَولُهُ: (وَلا قَزَعٍ رَبَابُهَا)، القَزَعُ: القِطَعُ الصّغَارُ المُتَفَرّقَةُ من السّحَابِ.
وَقَولُهُ: (وَلا شَفَّانٍ ذِهَابُهَا) فَانَّ تَقْدیَرهُ: وَلا ذَاتَ شَفّان ذَهِابُهَا. والشَّفّانُ: الرّیحُ البَارِدَةُ، وَالذّهِابُ: الامْطَارُ اللّیّنَةُ. فَحَذَفَ (ذَاتَ) لِعلْمِ السّامِعِ بِهِ؛
سیّد شریف رضى؛ در پایان این خطبه چنین مى گوید: عبارت «إنْصاحَتْ جِبَالُنا» که امام (علیه السلام) فرموده، به این معناست: «کوه ها از شدت خشکسالى از هم شکافته است» زیرا تعبیر «إنْصَاحَ الثَّوبْ» زمانى گفته مى شود که لباس از هم شکافته شده باشد. «إنْصَاحَ النَّبْتُ وَصَاحَ وَصَوَّحَ» هنگامى گفته مى شود که گیاه خشک گردد و این چند واژه همه به یک معنا هستند و جمله «وَهَامَتْ دَوابُّنَا» از ریشه «هُیَام» (بر وزن غلام) به معناى عطش است(1) و «حَدابِیرُ السِّنِیْنَ» جمع «حدبار» (بر وزن معیار) به معناى شترى است که براثر راه رفتن لاغر و تکیده شده، در واقع امام (علیه السلام) سال هاى قحطى را به چنین شترى تشبیه کرده است. شاعر معروف «ذوالرمة» مى گوید: شتران لاغرى که هیچ گاه از هم جدا نمى گردند، جز در خوابگاه هاى خالى از علف یا این که آن ها را در سرزمین بى آب و علفى قرار دهیم.
و جمله «وَلا قَزَعٍ رُبَابُها» یعنى از قطعات کوچک و پراکنده ابر نباشد (بلکه ابرهایى باشد متراکم و پرباران) و جمله «وَلا شَفَانٍ ذَهَابُها» در تقدیر، «وَلا ذاتَ شَفانٍ ذِهَابُها» است و «شَفَان» به معناى باد سرد و «ذِهَاب» به معناى باران هاى نرم است و کلمه «ذات» به دلیل روشن بودن براى شنونده، حذف شده است (ومعناى جمله در مجموع چنین است: خداوندا! باران هاى ملایم و آمیخته با بادهاى سرد که ممکن است آثار آن را از بین ببرد براى ما مفرست، بلکه بارانى درشت دانه در هوایى ملایم نصیب فرما).