صفحه ٥٥٩

در دومین نکته مى فرماید: «او را براى نعمت هایش ستایش مى کنیم آن گونه که براى بلاهایش»؛ (نَحْمَدُهُ عَلَى آلاَئِهِ، کَمَا نَحْمَدُهُ عَلَى بَلاَئِهِ).
اشاره به این که بلاهاى الهى هم درواقع نوعى نعمت است همان گونه که در بحث فلسفه آفات و بلاها ضمن مباحث توحید و عدل بیان شده است. گاه بلا سبب بیدارى و بازگشت به سوى خدا و ترک معاصى است و گاه ظاهراً بلاست ولى در باطن، نعمت است و ما تشخیص نمى دهیم. گاه کفاره گناهان است وگاهى سبب شناخت قدر نعمت ها؛ چراکه تا انسان نعمتى را از دست ندهد و به مصیبتى گرفتار نشود ارزش نعمت ها را نمى شناسد وگرنه خداوندِ حکیم على الاطلاق، بى دلیل کسى را گرفتار بلا نمى کند، پس بلاى او نیز رحمت است و درد او درمان.
در سومین نکته مى فرماید: «از او دربرابر این نفوس سُست و تنبل که در انجام اوامرش کُندى مى کنند و در ارتکاب نواهى اش سرعت دارند یارى مى طلبیم!»؛ (وَنَسْتَعِینُهُ عَلَى هذِهِ النُّفُوسِ الْبِطَاءِ(1) عَمَّا أُمِرَتْ بِهِ، السِّرَاعِ إلَى مَا نُهِیَتْ عَنْهُ).
اشاره به این که نفوس انسانى تا به مرحله کمال نفس مطمئنه نرسد در انجام اوامر الهى سُستى مى کند و در ارتکاب گناهانى که با غرایز حیوانى سازگار است، شتاب مى گیرد و تا کمک و یارى پروردگار نباشد گذشتن از مرحله نفس امّاره ورسیدن به مرحله لوامه و عبور از آن و وصول به نفس مطمئنه کارى بس دشوار است.
در چهارمین نکته مى فرماید: «از گناهانى که علم او به آن ها احاطه دارد وکتاب او (نامه اعمال ما) آن ها را شماره کرده آمرزش مى طلبیم، همان علمى که در هیچ موردى قصور ندارد و کتابى که چیزى را فروگذار نکرده است»؛ (وَنَسْتَغْفِرُهُ مِمَّا أَحَاطَ بِهِ عِلْمُهُ، وَأَحْصَاهُ کِتَابُهُ: عِلْمٌ غَیْرُ قَاصِرٍ، وَکِتَابٌ غَیْرُ مُغَادِرٍ(2)).