صفحه ٣٦٣

تعبیر «لَمْ یَسْتَضِیئُوا» و «لَمْ یَقْدَحُوا» نشان مى دهد که آن ها قبل از قیام انبیا نیز مى توانستند بخشى از غفلت و سرگردانى خود را با نور حکمت و علم و دلیل عقل برطرف سازند، ولى هرگز به پیام هاى علم و عقل نیز اعتنا نکردند.
این دو تعبیر ممکن است اشاره به دو گروه از افراد گمراه باشد: گروهى که اگر جرقّه علم و دانش به قلب آن ها مى رسید، تبدیل به مبدأ نور مى شدند و راهنماى دیگران؛ و گروه دیگرى که توان هدایت دیگران را نداشتند، امّا مى توانستند در پرتو انوار حکمت، حدّاقل راه خودشان را پیدا کنند.
تعبیر به «أَنعامِ سَائِمَه» (چهارپایان بیابان گرد) و «صُخُورِ قَاسِیَه» (سنگ هاى سخت و نفوذناپذیر) نیز مى تواند اشاره به دو گروه باشد: گروهى گمراه اند، در حدّ چهارپایان، که قابلیّت تعلیم و تربیت را در حدّ پایینى دارند؛ و گروهى که در بدو نظر همچون سنگ، نفوذناپذیر هستند.
توجّه به این نکته نیز لازم است که «مواضع غفلت» و «مواطن حیرت» با هم متفاوت است؛ «غفلت» در جایى گفته مى شود که انسان توجّه به چیزى ندارد و خطراتى را که در اطراف اوست نمى بیند؛ یا شبیه بیمارى هایى است که بدون داشتن درد، ناگهان بر وجود انسان مسلّط مى شود و راه بازگشت ندارد.
ولى «مواطن حیرت» جایى است که انسان توجّه به خطرات دارد، ولى راه مقابله با آن ها را نمى داند.
به هر حال، این طبیب روحانى سیّار، همه جا روى حساب و برنامه گام برمى دارد و با دم مسیحایى اش، دردمندان را درمان مى کند و در کالبد مردگان، روح و حیات مى دمد.

* * *