صفحه ١٧٢

به دنبال بحث هاى بیدارگر گذشته در زمینه ناپایدارى دنیا، در این فراز چنین مى افزاید: «آیا اگر درست بیندیشید براى شما در آثار پیشینیان عامل بازدارنده اى نیست، و در نیاکان گذشته شما وسیله بینایى و عبرت وجود ندارد؟!»؛ (أَوَلَیْسَ لَکُمْ فِی آثَارِ الْأَوَّلِینَ مُزْدَجَرٌ(1)، وَ فِی آبَائِکُمُ الْمَاضِینَ تَبْصِرَةٌ وَ مُعْتَبَرٌ، إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ!).
در توضیح این سخن مى فرماید: «آیا نمى دانید که گذشتگانتان بازنمى گردند وبازماندگان باقى نمى مانند؟!»؛ (أَوَلَمْ تَرَوْا إِلَى الْمَاضِینَ مِنْکُمْ لا یَرْجِعُونَ، وَ إِلَى الْخَلَفِ الْبَاقِینَ لا یَبْقَوْنَ).
اشاره به این که قانون مرگ و فنا قانونى است فراگیر و شامل، که هیچ گونه استثنایى نمى پذیرد. آن ها که رفتند بازنمى آیند و آن ها که هستند، به دنبال آن ها در حرکت اند و همه در این قافله شرکت دارند. با این تفاوت که بعضى در صفوف مقدّم اند و بعضى در صفوف مؤخّر؛ همان گونه که امام (علیه السلام) در جاى دیگر ـ هنگامى که ارواح خفتگان در خاک را، در پشت دروازه کوفه مخاطب مى سازد ـ مى گوید: «أَنْتُمْ لَنافَرَطٌ سَابِقٌ، وَ نَحْنُ لَکُمْ تَبْعٌ لاحِقٌ؛ شما پیشگامان این قافله بودید و ما دنباله رو و تابع شما».(2)
باز در شرح این سخن، به تحلیل دقیق تر و گویاترى پرداخته و حال مردم دنیا را که در چنگال حوادث گوناگون گرفتارند، در یک تقسیم بندى هفت گانه چنین بیان مى کند: مى فرماید: «آیا اهل دنیا را مشاهده نمى کنید! که صبح و شام حالات گوناگونى دارند: یکى مى میرد و بر او مى گریند، دیگرى مى ماند و به او تسلیت مى گویند، یکى در بستر بیمارى افتاده و دیگرى به عیادت او مى رود، و یکى