صفحه ٢٧

«ابوبکر» هنگامى که به خلافت رسید ـ طبق نقل بسیارى از روایات ـ عدم صلاحیّت خویش را براى خلافت بیان کرد. به گفته «طبرى» چنین گفت: «أَیَّهَا النَّاسُ! فَإِنِّی قَدْ وُلِّیتُ عَلَیْکُمْ وَ لَسْتُ بِخَیْرِکُمْ؛ اى مردم! من والى شما شده ام در حالى که بهترین شما نیستم».(1)
و حتّى در بعضى از این روایات آمده است که ابوبکر گفت: «أَقِیلوُنِی! فَلَسْتُ بِخَیْرِکُمْ وَ عَلِیٌّ فِیکُمْ؛ مرا رها سازید، من بهترین شما نیستم در حالى که على در میان شماست».(2)
با توجه به آنچه گفته شد که همه از محکمات تاریخ و حدیث محسوب مى شود ـ و طبعآ جمله هاى متشابهى مانند خطبه مورد بحث را باید در پرتو آن تفسیر کرد ـ شکّى باقى نمى ماند که امام (علیه السلام) در این خطبه مى خواهد عدم علاقه خود را به مسئله خلافت روشن سازد و نهایت تواضع خویش را در این امر نشان دهد وهم به مردمى که اصرار در بیعت با او داشتند، بگوید که اگر من قدرت را به دست گیرم برنامه ام دنباله روى از روش هاى نادرست پیشین نیست؛ بلکه چاره اى جز این ندارم که شما را به راه حق بازگردانم و ارزش هاى عصر پیامبر (صلی الله علیه و آله) را زنده کنم؛ هر چند خوشایند گروه زیادى نباشد و عَلَم مخالفت بر پا دارند و طوفان هایى به پا کنند.
با توجّه به این نکات، جایى براى این بحث باقى نمى ماند که آیا این خطبه دلیل بر آن نیست که امامت منصوص نبوده؟ و یا این که معیار براى امامت وخلافت تنها آراى مردم است و بس؟ زیرا این سخن را کسى مى گوید که تنها ظاهر این خطبه را مورد توجّه قرار دهد و از تمام قرائن تاریخى و سخنان دیگر امام (علیه السلام) در نهج البلاغه و غیر آن، چشم بپوشد!