صفحه ١٢٩

به همین دلیل، امام (علیه السلام) در جمله هاى بعد نخست آن ها را نفرین مى کند، سپس با دو تشبیه گویا از وضع روانى آن جمعیّت، آخرین سخن را درباره آن ها بیان مى فرماید. مى گوید: «دست هایتان خاک آلود باد! (و بر خاک مذلّت بنشینید)»؛ (تَرِبَتْ(1) أَیْدِیکُمْ).
«اى کسانى که به شتران بى ساربانى مى مانید که هرگاه از یک سو جمعشان کنند، ازسوى دیگر پراکنده مى شوند!»؛ (یَا أَشْبَاهَ الإِبِلِ غَابَ عَنْهَا رُعَاتُهَا!).
این تشبیه، تعبیر روشنى از جهل و نادانى و عدم انضباط آن هاست. نخست آن ها را به حیوانات تشبیه مى کند و سپس به نداشتن صاحب نافذ الکلام.
روشن است که جمع کردن شتران توسط ساربان ها میسّر است و آن ها به نداى هرکس گوش نمى دهند؛ به همین دلیل، اگر دیگرى بخواهد آن ها را جمع کند، به مقصود خود نائل نمى شود.
امام (علیه السلام) در ادامه این سخن، سوگند یاد مى کند و مى فرماید: «به خدا سوگند! من درباره شما چنین گمان مى کنم که اگر جنگ سختى روى دهد، و آتش آن زبانه کشد، از فرزند ابوطالب جدا مى شوید همانند جدا شدن زن (هنگام وضع حمل) از نوزاد خویش!»؛ (وَاللهِ لَکَأَنِّی بِکُمْ فِیمَا إِخَالُکُمْ: أَنْ لَوْ حَمِسَ(2) الْوَغَى(3)، وَحَمِىَ(4) الضِّرَابُ(5)، قَدِ انْفَرَجْتُمْ عَنِ ابْنِ أَبی طَالِبٍ انْفِرَاجَ الْمَرْأَةِ عَنْ قُبُلِهَا).