صفحه ٢٥

الف) این سخن در زمانى از امام (علیه السلام) صادر شد که «عثمان» براثر حیف و میل در بیت المال و مسلّط ساختن بنى امیّه بر جان و مال مردم و بروز اغتشاش در مناطق مختلف، به قتل رسیده بود و مردم براى بیعت، به سوى امام (علیه السلام) هجوم آورده بودند.
مردمى که سران آن ها به امتیازات بى دلیل زمان عثمان خو گرفته بودند، انتظار داشتند امام (علیه السلام) نیز بیت المال مسلمین را مطابق میل آن ها تقسیم کند وسیاستمدارانشان انتظار داشتند که دربرابر بیعت با امیرمؤمنان (علیه السلام)، پست هاى مهمّ فرماندارى و استاندارى کشور وسیع اسلام، در اختیار آن ها گذاشته شود.
بسیارى از توده هاى مردم نیز از ارزش هاى اسلامى فاصله گرفته و به سبب وفور غنایم جنگى، آلوده زرق وبرق دنیا شده بودند؛ افکار جاهلى در میان آن ها خودنمایى مى کرد و زندگى عصر پیامبر (صلی الله علیه و آله) ـ به دلیل بى توجّهى خلفا ـ به فراموشى سپرده شده بود.
به همین دلیل، امام (علیه السلام) خود را بر سر دو راهى مى دید: تسلیم نشدن دربرابر بیعت مردم در آن شرایط بحرانى، یا تن دادن به بیعت و استقبال از طوفان ها و بحران ها و امواج سهمگین اجتماعى.
ب) امام (علیه السلام) کسى نبود که مانند سیاستمداران دنیاطلب، طرح واقعى خود را براى حکومت اسلام، پنهان سازد و با نشان دادن درِ باغ سبز و فریب کارى، آن ها را به بیعت بکشاند و بعد از نشستن بر تخت قدرت، طرح اصلى خود را آشکار سازد! او هرگز به این گونه فریب کارى ها تن درنمى داد و مایل بود همه چیز را قبلا به طور آشکار با مردم در میان بگذارد و مشکلات بیعتشان را براى آن ها بیان کند.
بدیهى است، براى کسى که از دیدگاه ارزش هاى الهى به حکومت مى نگرد، دلیلى ندارد که خود را با فریب کارى و به هر قیمت ممکن، به قدرت برساند.