صفحه ٧٤

تاباندي تا آنكه به معرفتت نائل گشتند و تو را به يكتايي شناختند. تويي كه توجه به اغيار را از دل دوستان و مشتاقانت محو كردي تا غير تو را دوست نداشته باشند و جز به درگاهت به جايي پناه نبرند».
پس منظور از جملة أخْلَصْتَهُ لِوُدِّكَ وَمَحَبَتكَقرار گرفتن در شمار كساني است كه خداوند دلشان را به محبتش اختصاص داده و در آن جايي براي محبت به ديگران وجود ندارد. گرچه گفتن چنين سخني آسان است و تصورش نيز سهل مي نمايد، تحقق و عينيت بخشيدن به آن بسيار دشوار است و ما را چه رسد به آنكه دلمان را براي محبت خداوند، خالص گردانيم. ما تنها مي توانيم اميد داشته باشيم كه خداوند ما را رهين الطاف و عنايات خاصش گرداند و دلمان را كانون محبت و عشق به خود قرار دهد.

 اشتياق دوستان خدا به لقاي الهي
حضرت پس از آنكه از خداوند درخواست مي كنند كه ايشان را در شمار كساني قرار دهد كه دلشان را خالص براي محبت خود قرار داده است، به اموري اشاره مي كنند كه لوازم محبت به خداوند به شمار مي آيند؛ ازجمله مي فرمايند: وَشَوّقتَهُ إلي لِقائك؛ «[مرا در شمار كساني قرار ده] كه مشتاق لقايت ساخته اي». شوق به لقاي الهي از لوازم و آثار طبيعي محبت به خداوند است و باعث گسترش و كمال محبت به او نيز مي شود. ممكن نيست انسان كسي را دوست بدارد، اما نخواهد با او ملاقات كند و انس گيرد. پس كسي كه دلش براي محبت خداوند خالص شد، با همة وجود مشتاق لقاي الهي مي شود، چه اينكه شوق به لقاي الهي پيامد و لازمة محبت به خداوند است. يكي از ويژگي هاي بني اسرائيل، برتري طلبي بر ساير ملل بوده و هست و آنان خود را ملتي ممتاز و برگزيده و فرزندان يعقوب و بلكه فرزندان و دوستان خدا مي دانند. البته آنان اين ادعا را مجازاً و به دليل شرافتي كه براي خودشان قايل هستند مطرح مي كنند و منظورشان اين است كه ما در نزد