صفحه ٧٨

تو و برخاسته از اراده ات مي دانم، با همة وجود از آن استقبال مي كنم. كسي كه به مقام رضاي الهي دست نيافته و عشق به خدا بر دلش سايه نيفكنده، در پي برهان و دليل براي قضا و قدر الهي است. براي اينكه او به مسئلة رضا به قضاي الهي كه يكي از صفات ارزشمند بندگان شايستة خداست واقف شود، بايد از طريق برهان و استدلال به او تفهيم كرد كه همة كارهاي خداوند حكيمانه و منطبق بر حكمت و مصلحت است و بنابراين بايد آن را پذيرفت. اما كسي كه دوستدار خداست و با همة وجود به او عشق مي ورزد،  با رويي گشاده و خاطري آسوده و رضايت كامل، تسليم خواست و قضايش مي شود. او از اين حقيقت آگاه است كه خداوند عليم و حكيم است و هيچ نقصي در مشيت و قضاي او وجود ندارد، اما حكم و قضاي وي را ازآن رو كه از محبوب و خداوند سر زده است، مي پذيرد و در پي مصلحت و حكمت آن برنمي آيد. او مي گويد خدايا، خواست تو خواست من است و آنچه تو بخواهي و انجام دهي، مورد رضايت من است؛ خواه به نفع من باشد يا به ضرر من.

 توجيه جمع بين رضا به قضاي الهي و اندوه بر مصيبت ها
كسي كه خالصانه به خداوند محبت مي ورزد و واقعاً از صميم دل، عاشق خداوند است، همة كارهاي او را دوست مي دارد و تسليم تقدير و قضاي الهي است و در برابر گرفتاري ها خم به ابرو نمي آورد. وي ازآن رو كه سختي ها و ناگواري ها ناشي از قضاي الهي هستند، از آنها استقبال مي كند؛ گرچه از حيث ديگر، آن ناگواري ها خوشايند او نباشد و از آنها رنج ببرد. اين ازآن روست كه روح انسان داراي حيثيت ها و حالات گوناگون است و در آنِ واحد ممكن است انسان نسبت به حادثه و واقعه اي، دو حالت متضاد داشته باشد.
مثلاً واقعة كربلا و شهادت امام حسين(عليه السلام) و اصحاب باوفاي آن حضرت و