صفحه ٢٠١

و معناي آنكامل تر از واژة صانع است، فهم ما از اين اصطلاح در اين حد است كه خداوند انسان ها، حيوانات و گل ها را از خاك آفريده است. پس بايد خاكي باشد كه انسان از آن آفريده شود و براي ما بسيار دشوار است تصور اين معنا كه خداوند با ارادة خود عالم را از كتم عدم آفريده و اساساً فهم آفرينش موجودات و مخلوقات بدون داشتن مادة پيشين و فرض تقدم عدم و نيستي بر عالم در گرو براهين قوي به دست مي آيد كه به وسيلة حكما و متكلمان بزرگ ارائه شده است.

 معرفت ناب توحيدي در كلام امام صادق(ع)
سخن در آن است كه شناخت ها و برداشت ها از خداوند داراي مراتب گوناگون و گاه بسيار متفاوت اند. اما ما به بركت قرآن و معارف اهل بيتإِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ؛(128) «جز اين نيست كه كار و فرمان او، چون چيزي را بخواهد، اين است كه گويدش: باش، پس مي باشد».
تازه آنچه ما از قرآن و معارف الهي و به مدد براهين عقلي دربارة خدا شناخته ايم، عبارت از اين است كه خداوند موجودي است كه عالم را آفريده و اين خود مفهوم كلي و معرفتي حصولي و معرفتي غايبانه به خداوند است و بي ترديد معرفت شهودي و حضوري به خدا ناب تر و كامل تر از آن معرفت حصولي است و به واقعيت و حقيقت توحيد نزديك تر مي باشد. پس چنان كه در روايات نيز بدان اشاره شده، آنچه ما از ظاهر