صفحه ٢٠٩

شناختي كه براي ما حاصل شده، جدا از خداي تعالي، و ناپيوسته به اوست و اين ديگري، هرچه باشد، در ارزيابي وجود و هستي، نيازمند به واجب الوجود است. پس بايد پيش  از هرچيز خداوند سبحان شناخته شود و سپس هر آن چيزي كه نيازمند به اوست شناخته شود، تا معرفت و شناختي شايسته و بايسته حاصل آيد».(134)

 عظمت معرفت شهودي خدا و امكان دستيابي بدان
امام صادق(عليه السلام) فرمودند كه دوستان واقعي ما معرفتشان به خداوند ازطريق شهود و علم حضوري حاصل مي شود؛ نه آنكه ازطريق صفات، خداوند را بشناسند تا معرفتشان غايبانه و منحصر به شناخت ازطريق مفاهيم باشد. وقتي آنان با خداوند سخن مي گويند، با همة وجود، خداوند را درك مي كنند؛ گويا او را مي بينند. از اين سخن استفاده مي شود كه افزون بر شناخت غايبانه كه با توجه به مفاهيم صفات حاصل مي آيد، مي توان به معرفت شهودي خداوند و درك حقيقت او نيز نائل شد و بي ترديد اين شناخت، متفاوت با شناختي است كه به وسيلة مفاهيم كلي حاصل مي شود، و برتر از آن است. اين شناخت با توفيق الهي و در پرتو نوري كه خداوند به قلب انسان مي تاباند به  وجود مي آيد. اين شناخت، ادراك حضوري خداست. البته نه ادراك با چشم و ديگر اندام حسي؛ زيرا خداوند جسم نيست كه بتوان او را با حواس ظاهري درك كرد؛ بلكه ادراكي است باطني كه با دل و قلب مصفاشده به نور الهي، حاصل مي آيد. در پي اين شناخت و ادراك، انسان احساس مي كند كه خداوند نزد اوست و با او سخن مي گويد. البته انسان از توصيف و بيان اين ادراك و شهود حضوري خداوند عاجز است و نمي تواند با الفاظ و تعابير، آن را بيان كند. اين شناخت توحيدي، همان شناخت كامل يكتاپرستي است كه پيشوايان