صفحه ٣١٣

همة كساني كه انسان به آنها علاقه دارد و مي خواهد كه آنها نيز به ياد او باشند، مخلوقاتي ضعيف، ناقص، محدود، فقير و سرتاپا نياز به خداوند هستند و كمالات آنها درمقابل كمالاتي كه خداوند به اولياي خود داده، بسيار اندك است و دربرابر كمال مطلق و نامحدود خداوند چيزي به حساب نمي آيد. آنان اگر علاقه و محبتي نشان مي دهند و يا كاري مي كنند، ناشي از توفيقي است كه خداوند به آنان داده است و درواقع آنها وسيله و ابزاري براي اجراي خواست خداوند هستند. بي ترديد اهميت و ارزش يادكرد اين موجودات محدودِ داراي كمالات متناهي كه با سپري شدن حيات و زندگي شان، هم خودشان به فرجام مي رسند و هم كمالات محدودشان، به پاية اهميت و ارزش نامتناهي ياد خداوند كه موجودي ازلي و ابدي و داراي كمال مطلق است نمي رسد؛ خداوندي كه مهر و محبت او بي نهايت است و هرقدر انسان كوتاهي و عصيان داشته باشد و او را فراموش كند، آن خداوندِ رئوف و مهربان بندة خطاكار خود را فراموش نمي كند و پيوسته بندة خويش را به  سوي خود فرا مي خواند. اگر انسان يكي دوبار با دوستش مخالفت كند و به وي آزار و اذيت برساند، او از انسان دل مي كند؛ اما باآنكه شمار گناهان ما از حساب بيرون است، باز خداوند ما را به حال خود رها نمي كند و از ما مي خواهد كه حتي در دم مرگ توبه كنيم و به  سوي او برگرديم و از توبه و بازگشتمان شادمان مي شود.

 خشنودي خداوند از توبه و بازگشت بنده
رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در روايتي شادماني خداوند از توبه و بازگشت بنده به سوي خدا را چنين ترسيم كرده است:
اللهُ أَفْرَحُ بِتَوْبَةٍ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ مِنْ رَجُلٍ نَزَلَ فِي أَرْضٍ دَوِّيَةٍ مُهْلِكَةٍ فَفَقَدَ راحِلَتَهُ فَطَلَبَهَا حَتَّى اشْتَدَّ عَلَيْهِ الْحَرُّ وَالْعَطَشُ ما شاءَ اللهُ تَعَالىَ. قَالَ أَرْجِعُ