صفحه ١٩٢

تبديل شود. بنابراين وقتي سؤال مي شود كه ما به ياد نمي آوريم كه خداوند از ما بر ربوبيت خويش ميثاق و پيمان گرفته، پاسخ اين است كه ما بسياري از معرفت هاي پيشين خود را به ياد نمي آوريم و عوامل خاص اختياري يا اضطراري، آن معرفت ها را به ياد ما مي آورند.

 راه هاي تحصيل ادراك آگاهانه و توجه به خداوند
شايسته آن است كه انسان با اختيار و در شرايط عادي، توفيق به يادسپاري معرفت حضوري به ربوبيت الهي را به دست آورد و آن معرفت ناآگاهانه را به معرفتي آگاهانه مبدل سازد. اكنون پرسش آن است كه چگونه انسان مي تواند آن ادراك ناآگاهانه را به ادراكي آگاهانه مبدل گرداند؟ پاسخ اين است كه براي اين منظور، دو راه پيش روي ماست: راه اول استفاده از براهين و استدلالات عقلي، نظير برهان نظم و برهان صديقين است. وقتي به وسيلة استدلال عقلي، وجود خداوند و ربوبيت و ساير صفات الهي ثابت شد، انسان به آفريدگار هستي عالِم مي گرود. اما اين براهين چيزي فراتر از مفاهيم ذهني در اختيار انسان نمي نهند و ازطريق آنها انسان به ادراكي غايبانه از خداوند دست مي يابد؛ نظير آنكه براي ما ثابت شود كه اكنون كسي در خيابان راه مي رود كه علم حصولي حاصل از آن با مشاهدة عيني او متفاوت است. وقتي انسان با برهان و استدلال پي ببرد كه خدايي هست كه او را روزي مي دهد، اما ارتباطي با او برقرار نكند و دركي حضوري از او نداشته باشد، نمي تواند نياز فطري خود به خداوند را تأمين سازد.
راه دوم اين است كه انسان به گونه اي با خداوند ارتباط برقرار كند كه گويي او را مي بيند و با همة وجود، او را درك مي كند. البته اين ارتباط و شهود و ادراك حضوري كه در پرتو آن به دست مي آيد، داراي مراتب است و عالي ترين مرتبة آن در اين امت