صفحه ١٩٩

ريز نيز تصور كند كه خداوند داراي دو شاخك است. همانا داشتن دو شاخك براي مورچه كمال است و تصور مي كند كه فقدان آنها باعث نقصان كسي است كه از آنها بي بهره است. اين وضعيت و حال عقلا دربارة آن چيزي است كه خداوند را بدان توصيف مي كنند.

 برداشت هاي گوناگون حكما و دانشمندان از خدا و ربوبيت او
اكنون درمقابل مجسمه و ظاهرگرايان كه به چنين انحرافي دربارة معرفت خدا گرفتار آمده اند و نيز عوام و افراد سفيه و فاقد رشد و بلوغ عقلي كه شناخت و برداشتشان از خداوند، آميخته با تجسيم و مادي انگارانه است، بايسته است كساني كه عمري را به بررسي آيات و روايات و ادلة عقلي گذرانده اند به بررسي دقيق و علمي دربارة خداوند و صفات او بپردازند و معرفت و برداشتي مقبول و صحيح و حتي الامكان نزديك به واقع دربارة خداوند ارائه دهند. بر عوام و افراد كوته بين نبايد خرده گرفت كه چرا چنين فهم و برداشت نادرستي دربارة خداوند دارند و آنها را متهم به شرك كرد. از آنان همان حد از معرفت كه متناسب با انديشه و فكر سادة آنان است پذيرفته است و مأجور نيز خواهند بود. اما پذيرفته نيست كه انديشمندان و عالمان دين دربارة شناخت و شناساندن صحيح خداوند كوتاهي كنند. ازاين رو در طول تاريخ، انديشه وران خداباور تلاش هاي گسترده اي دربارة هرچه بهتر شناختن خدا انجام داده اند. البته برخي از دستاوردهاي آنها در اين عرصه از واقعيت دور است و نمي تواند معرفتي صحيح از خداوند ارائه كند.
برخي از حكماي قديم خداوند را محرك اول عالم مي دانستند و معتقد بودند كه اگر او نبود، هيچ حركتي در عالم ماده پديد نمي آمد و درنتيجه موجود جديدي به وجود نمي آمد و تغييري نيز در عالم ماده پديد نمي آمد. گرچه علت برخي از حركات و