صفحه ٣٢٠

بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ؛(205) «پس هرکه به طاغوت کافر شود و به خداي ايمان آورد به راستي به استوارترين دستاويز چنگ زده است که آن را گسستن نيست، و خدا شنوا و داناست».
در آيات ديگر مي خوانيم: وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَلا تَفَرَّقُوا...؛(206) «و هر کس به [دين و کتاب] خدا چنگ زند به راستي به راه راست هدايت شده است... و همگي به ريسمان خداي (توحيد، دين و کتاب) چنگ زنيد و پراکنده مشويد».

 چرايي توسل به اسباب و غفلت از خداوند
براي اينکه معناي اعتصام به حبل الهي و بالتّبع معناي «معتصم» روشن شود و نيز براي اينکه ارتباط عنوان «معتصمين» با بياناتي که در اين مناجات گرد آمده است روشن شود، بايد دقيق تر به معناي واژة اعتصام (= چنگ آويختن) بنگريم. معمولاً وقتي انسان احساس خطر مي کند، مثلاً در آستانة سقوط از بلندي قرار مي گيرد و آن گاه ريسمان و يا هر وسيلة ديگري را فرادست خود مي بيند، محکم آن را مي گيرد تا سقوط نکند. به اين دست آويختن به وسيله و عاملي که مي تواند انسان را از سقوط و خطر نجات دهد، اعتصام مي گويند.
چون انسان بيشتر نياز هاي خود را مستقيماً به  وسيلة اسبابي که در اختيار دارد تأمين مي کند، خود را نيازمند و محتاج به آن اسباب مي يابد و احساس نمي کند که به مسبب الاسباب نيز محتاج است. همچنين او تا زماني خود را نيازمند به اسباب و وسايط مي يابد که بتواند به وسيلة آنها نياز خويش را تأمين کند. پس اگر احساس كند که به سبب و وسيله اي محتاج نيست، سراغ آن نمي رود. مثلاً کودک در خردسالي که هنوز