صفحه ١٧٠

أرْضًا يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَتَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِينَ؛(107) به راستي در [سرگذشت] يوسف و برادرانش نشانه ها [(نشانه هاي قدرت و حکمت خداوند يا هدايت)] و عبرت ها براي پُرسندگان است. آن گاه که گفتند: يوسف و برادرش [بنيامين، برادر هم مادري يوسف] نزد پدرمان از ما که گروهي نيرومنديم محبوب ترند، همانا پدر ما [در اين مهرورزي] در گمراهي آشکار است. يوسف را بکشيد يا او را به سرزميني بيفکنيد تا روي [توجه] پدرتان تنها براي شما باشد و پس از آن [(کشتن يا دور کردن يوسف)، با توبه کردن] گروهي نيک و شايسته باشيد.

سختي هجران و فراق براي اولياي خدا
پس برخي از نيازهاي رواني از نيازهاي حيواني فراتر و مهم ترند و نياز هاي معنوي و متعالي بسيار مهم تر و فراتر از ساير نيازهاي انسان هستند. ازاين رو براي کسي که نياز به لقاي زيباترين و کامل ترين محبوب ها، يعني خداوند را درک کرده است، فراق محبوب براي او از هر مصيبتي ناگوارتر و کشنده تر است و دوري از او دما دم بر جانش آتش و شرر مي بارد و پيوسته او را مي آزارد. امير مؤمنان فَهَبْنى‏ يا اِلهى‏ وَسَيِّدِى‏ وَمَوْلاىَ وَرَبّى‏، نارِكَ فَكَيْفَ اَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ اِلى‏ كَرامَتِكَ؛(108) «اي خداي من و سيد و مولا و پروردگارم، گيرم بر عذاب تو صبوري کنم، چگونه بر فراقت صبر توانم کرد. گيرم بر حرارت آتشت شکيبا باشم، چگونه مي توانم از لطف و کرمت چشم پوشم؟».