صفحه ١٨٢

به تعبيرديگر تصورات و صورت هاي حسي، تصوراتي هستند كه براثر ارتباط اندام هاي حسي با واقعيت هاي مادي حاصل مي شود؛ نظير منظره هايي كه با چشم مشاهده مي كنيم و يا صداهايي كه مي شنويم. اما تصورات خيالي همان تصوراتي هستند كه قوة خيالْ هم زمان با پيدايششان در نفس از آنها عكس برداري مي كند؛ نظير به ياد آوردن منظره اي كه در گذشته مشاهده كرده ايم. آن گاه ما در فرايند شناخت، از آن تصورات حسي و خيالي كه مفاهيم جزئي هستند ـ و مفهوم جزئي بر بيش  از يك مصداق انطباق پذير نمي باشد ـ مفاهيم ماهوي و كلي را انتزاع مي كنيم؛ نظير مفهوم سياهي و سفيدي كه هريك انطباق پذير بر بيش  از يك مصداق اند. به اين مفاهيم، مفاهيم عقلي نيز گفته مي شود؛ چون قوه اي كه اين مفاهيم داراي وصف كليت را درك مي كند، «قوة عقل» است.

 تفاوت مفاهيم منطقي و فلسفي با مفاهيم ماهوي
براي تحليل و بازشناسي دستگاه شناخت و ادراك، تحقيقات دامنه داري در رشته هاي مختلف روان شناسي ـ ازجمله روان شناسي ادراك ـ و به كمك ابزارهاي علمي و استفاده از پيشرفت هاي علمي فيزيك انجام پذيرفته و دراين زمينه تئوري هاي گوناگوني ارائه شده است. افزون بر مفاهيمي كه ذكر شد، «مفاهيم منطقي و فلسفي» نيز وجود دارند كه از هستي اشيا حكايت مي كنند، برخلاف مفاهيم ماهوي كه دربارة چيستي اشيا هستند. با اين تفاوت كه مفاهيم منطقي صفت وجودهاي ذهني، يعني مفاهيم بوده، از هستي آنها حكايت مي كنند؛ نظير ذاتي، عرضي، موضوع و محمول. ازاين رو، مفهوم «انسان» در ذهن به كلي و جزئي و ذاتي و مانند آنها متصف مي شود، اما به لحاظ وجود خارجي به هيچ يك از اين اوصاف قابل اتصاف نيست. اما مفاهيم فلسفي صفت وجود خارجي،  يعني وجود خارج از ذهن هستند و از چگونگي هستي اشياي خارجي حكايت مي كنند؛ نظير علت، معلول، ضرورت و وحدت كه مفاهيم فلسفي اند و دربارة چگونگي هستي