صفحه ٢٩٣

مناجات ها اشارات فراواني به وجود چنين حالاتي در اهل بيت(عليهم السلام) هنگام ارتباط با خداوند يافت مي شود. از جمله امير مؤمنان(عليه السلام)، چنان عاشق خداوند بود كه برخي شب ها در راز و نياز و مناجات خود با خداوند چندين  بار غش مي كرد. شايد برخي تصور كنند كه آن حالات فقط از خوف خدا بوده است؛ درصورتي كه همة آن حالات از خوف خدا نبوده است و شدت عشق به خداوند، و شوق به لقا و انس با او نيز چنين حالاتي را در پي دارد. اما بسياري از مردم كه نمي دانند و نمي فهمند كه مي توان عاشق خداي ناديده شد و از فرط عشق به او سر از پا نشناخت و بي تاب و مدهوش گرديد، بي تابي و غش كردن از خوف خدا را باور دارند؛ اما باور ندارند كه كسي ازروي عشق و محبت به خدا از خود بي خود و مدهوش شود.

 آرامش و تسكين روح با ذكر خدا و تحليل فلسفي و روان شناختي آن
در مقابل حالت دلدادگي و عشق و محبت، روح انسان گاهي دچار اضطراب و نگراني هايي نيز مي شود كه براي انسان رنج آور است و به  رغم اينكه انسان چنين حالتي را نمي پسندد و ميل ندارد كه بدان مبتلا شود، گريزي از آن نيست؛ تاجايي كه به سبب فراگيري حالت اضطراب و منفك نبودن زندگي انسان از اين حالت، برخي از فلاسفة غربي و به ويژه اگزيستانسياليست ها، در مقابل فلاسفة يونان و فلاسفة مسلمانان كه انسان را «حيوان ناطق»  مي دانند، انسان را «حيوان مضطرب» معرفي مي كنند و معتقدند كه «اضطراب» فصل حقيقي انسان است، نه نطق. از ديدگاه قرآن و آموزه هاي ديني ما، تنها دارويي كه مي تواند اضطراب انسان را درمان كند و دلهره و نگراني او را برطرف كند و به او آرامش بخشد، ياد خداست: الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛(191) «آنان  كه ايمان آورند و دل هاشان به ياد خدا آرام يابد. آگاه باشيد كه دل ها تنها با ياد خدا آرام مي يابد».