صفحه ١١١

تا آنكه حضرت را در گوشه اي از خانه يافت كه دست ها را به سويِ آسمان بلند كرده و مي گريد و مي گويد:
الَلَّهُمَ لَا تَنْزَِعْ مِنِّي صَالِحَ مَا أ عْطَيْتَنِي أَ بَداً، أللَّهُمَّ لَا تُشْمِتْ بِي عَدُوّاً ولَا حَاسِداً أَ بَداً، أ للَّهُمَ وَلَا تَرُدَّنيِ فِي سُوءٍ اسْتَنْقَذَتْنِي مِنْهُ أَ بَداً، أ للَّهُمَّ وَلَا تَكِلْنِي إِلَي نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أ بَدا؛(75) «خدايا،  نعمت هاي شايسته اي كه به من بخشيده اي از من بازمستان. خدايا، دشمن و حسود را بر من شاد مگردان. خدايا،  مرا در شر و بدي كه از آن نجاتم دادي بازمگردان. خدايا، يك لحظه مرا به خود وامگذار».

 بندگي و عبادت نزد اولياي خدا
رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در همان حال كه به شدت مي گريست و ناراحت بود و قلبش آكنده از اندوه مي شد، سرشار از لذت و سرور بود. براي او كه بيش از هركس طعم محبت و انس با خدا را چشيده بود، لحظات گفت وگوي با خداوند بسيار لذت بخش بود. آنچه رضايت و خشنودي خداوند را فراهم مي ساخت، باعث خشنودي او نيز مي شد؛ چون خداوند از اينكه بنده اش در نيمه هاي شب بستر نرم و خواب راحت را رها كند و به عبادت و گفت وگوي با او بپردازد، خشنود مي شود. آن حضرت كه خواسته اي جز جلب رضايت معبود نداشت، پيوسته به خصوص در نيمه هاي شب به عبادت و نجواي با معبود مي پرداخت و از گريستن در فراق او لذت مي برد. اگر فرد ديگري نيز به آن مرتبة متعالي معرفت به خداوند نائل شود و حقايق ملكوت عالم برايش هويدا گردد، دست از زخارف و لذت هاي پوچ دنيا مي كشد و حقيقت لذت و سرور را در عبادت و