صفحه ١٩٦

لَيْسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحْدُودٌ، وَلا نَعْتٌ مَوْجُودٌ، وَلا وَقْتٌ مَعْدُودٌ؛(123) سپاس خداوندي را كه سخنوران از ستودن او عاجزند و شمارندگان و حسابگران از شمارش نعمت هاي او ناتوان و تلاشگران از اداي حق او درمانده اند؛ خدايي كه افكار ژرف انديش، ذات او را درك نمي كنند و دست غواصان درياي علوم به او نخواهد رسيد. پروردگاري كه براي کمالاتش حد و مرزي وجود ندارد و او را صفتي [زائد بر ذات] نيست، و براي خدا وقتي معين و سرآمدي مشخص نمي توان يافت.
همچنين رسول خدامَا عَبَدْناكَ حَقَّ عِباَدتِكَ وَمَا عَرَفْناكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ؛(124) «خدايا آن گونه كه شايستة عبادتي، ما تو را عبادت نكرده ايم و آن گونه كه شايستة توست، ما تو را نشناخته ايم».

 ناممكن دانستن شناخت خدا با ارائه برداشتي جسماني از خدا
با توجه به آنكه مضامين فوق به صورت متواتر در روايات گوناگون آمده است، برخي از علماي اهل سنت و برخي از علماي شيعه بر آن اند كه ما نبايد دربارة خداوند سخن بگوييم و به معرفي ذات و صفات او بپردازيم. ما تنها مي توانيم به بيان آنچه در قرآن دربارة خدا آمده بسنده كنيم، آن هم ازآن جهت كه در قرآن آمده و با توجه به آنكه قادر به فهم آنها نيستيم و علم به آنها اختصاص به خداوند دارد. پس ما هيچ گونه معرفتي به خداوند و صفات او نداريم و نبايد دراين  باره سخن گوييم. درست در نقطة مقابل، برخي گفته اند آنچه در قرآن دربارة خداوند آمده، درست به همان معنايي است كه ما در مكالمات خودمان برداشت مي كنيم و آنها تأويل و معناي ديگري فراتر از آنچه ما در