صفحه ٢٩٨

حقيقت لذت
در جملة اول اين فراز، امام از هر لذت غيرالهي و هر لذتي كه از غير ذكر خدا حاصل شده است، استغفار مي كند و از خداوند درخواست عفو و بخشش دارد. در تعريف لذت گفته اند كه آن عبارت است از ادراك هر امر ملايم و سازگار با طبع و در مقابل، الم و رنج عبارت است از ادراك هرآنچه مخالف با طبع است. توضيح آنكه، انسان قوايي دارد كه هريك نيازهايي دارند و وقتي آن نيازها تأمين مي شود، براي انسان حالت دروني خاصي پديد مي آيد كه به آن لذت گفته مي شود؛ اين حالت همان ادراك به دست آوردن چيزي است كه ما بدان ميل داريم. اين لذت دروني عامل تحرك و اقدام انسان براي دستيابي به نيازهاي مادي و معنوي و كمالات خويش است. به عبارت ديگر، لذت از يك نظر انگيزة فعاليت و تلاش در زندگي، و ازنظر ديگر نتيجه و ثمرة آن است ـ چون انگيزه علت غايي رفتار است و ازحيث تصور، علت غايي مقدم است و در تحقق خارجي، مؤخر و عبارت از نتيجه و ثمره اي است كه بر رفتار مترتب مي گردد ـ و ازنظر آخر مي توان لذت را كمال نسبي براي موجودات ذي شعور دانست؛ زيرا صفتي است وجودي كه آدميان استعداد واجد شدن آن را دارند.(192)
لذت را به خداوند نيز نسبت مي دهند؛ اما چون او كمال مطلق و نامتناهي است و از هر نقصي مبرّاست، آن لذت از نقايص مادي و امكاني تهي است؛ چون لذت همان كمال وجودي براي درك كننده است و اگر از لوازم و نقايص امكاني تجريد شود، مي توان آن را به خداوند نيز نسبت داد. همچنين دربارة خداوند تعددي ميان لذت برنده و موجود لذت بخش نيست و آنچه خداوند از آن لذت مي برد ذات مقدس   خودش است، نه چيزي بيرون از ذات او. البته در مورد خداوند به جاي واژه «لذت» از واژة