صفحه ١٩٣

براي اميرالمؤمنينلَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقيناً؛(120) «اگر پرده برداشته شود بر يقين من افزوده نمي شود». فاصلة آنچه ما دربارة خدا مي دانيم با آنچه آن حضرت از خداوند مي دانست و درك مي كرد، از زمين تا آسمان است. افراد مؤمن معمولي نيز گاهي چنان غرق در عبادت خدا مي شوند كه گويا او را نزد خود حاضر مي يابند و رودررو با او سخن مي گويند و در آن حال، خود را نيز فراموش مي كنند. اين حال به ندرت براي افراد عادي رخ مي دهد، اما امير مؤمنان مَا كُنْتُ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أرَهُ؛(121) «من خدايي را كه نبينم پرستش نمي كنم».
پس فاصلة ما با شخصيتي چون امير مؤمنان(عليه السلام) بسيار زياد است و پيروان و شيعيان راستين آن حضرت با سعي و تلاش و پيمودن راه ايشان مي توانند به بخش اندكي از مراتب و درجات معنوي آن حضرت نائل شوند. البته برخي ادعاي دوستي ايشان را دارند، اما نه تنها در مسير آن حضرت حركت نمي كنند، بلكه روز به  روز بر انحراف و انحطاط آنها افزوده مي شود و پرده هاي حجاب و تاريكي بيشتري بر قلبشان سايه مي افكند. در مراحل آغازين زندگي قلبشان تاحدي پاك و باصفاست، اما پس  از آن براثر گناهاني كه پيوسته مرتكب مي شوند، قلبشان تاريك تر مي گردد و از حق دورتر مي شوند؛ آن سان كه گاهي برگشت به حق براي آنان بسيار دشوار مي گردد. اگر گفته مي شود كه اهل بيت(عليهم السلام) به عالي ترين مراتب معرفت حقيقي و عرفان خدا نائل گشتند، آن عرفان و شناخت و معرفت را آنان در ساية عبادت خالصانة خداوند فراهم آوردند. آن گاه در پرتو آن عرفان ناب، همه چيز دربرابر عظمت و شكوه الهي رنگ مي بازد و بي اعتبار مي شود. البته عرفان چون هر كالاي كمياب و ارزشمندي، بدل و نمونه هاي تقلبي فراواني از آن