صفحه ٧٣

چيزهاي مربوط به او، نظير عكس ها، لباس ها و كتاب هايش را نيز دوست داريم. اما چنان نيست كه ما چند محبوب داشته باشيم كه عبارت باشند از آن دوست و چيزهايي كه به او انتساب دارند، بلكه ما حقيقتاً همان شخص را دوست مي داريم و محبت به امور منسوب به وي در شعاع محبت به او قرار مي گيرد و مستقل از آن نيست.
طبيعي است وقتي كسي را دوست مي داريم، در شعاع محبت به او، آثارش را نيز دوست  داريم و محبت به آن آثار، فرع محبت به آن شخص به شمار مي آيد؛ چنان كه شاخ و برگ، فرع درخت شمرده مي شود و تا درختي نباشد، شاخ و برگي نيز وجود ندارد. محبت اولياي خدا و در درجة اول، محبت انبيا و ائمة اطهار(عليهم السلام)به خداوند از اين سنخ است. آنان فقط خداوند را دوست مي دارند و محبتشان در ذيل محبت او، متوجه ديگران مي شود و محبت آنان نسبت به غيرخدا پرتو محبت به خدا به شمار مي آيد. پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) محبت شديدي به فاطمه زهرا(عليها السلام) داشت كه تصور آن براي ما ممكن نيست، اما اين محبت جدا از محبت آن حضرت به خداوند نبود و پرتوي از آن به شمار مي آمد.
محبت به خداوند در محبت به فاطمة زهرا، امير مؤمنان و امام حسن و امام حسين(عليه السلام) تجلي و ظهور مي يابد و به جرئت مي توان گفت محبت به خداوند بدون محبت به آن حضرات و بزرگواران تحقق نمي يابد. اين همان محبت خالصانه به خداوند است كه ساير محبت ها، فرع و پرتو آن به حساب مي آيد كه در دعاي عرفه امام حسين(عليه السلام) دربارة آن مي فرمايند:
أنْتَ الَّذِي اَشْرَقْتَ‏ الْأنْوارَ فِى‏ قُلُوبِ اَوْلِيآئِكَ، حَتَّى‏ عَرَفُوكَ وَوَحَّدُوكَ، وَاَنْتَ الَّذى اَزَلْتَ الْأغْيارَ عَنْ قُلُوبِ اَحِبَّائِكَ، حَتّى‏ لَمْ يُحِبُّوا سِواكَ، وَلَمْ يَلْجَئُوا اِلى‏ غَيْرِك؛(47) «خدايا، تويي كه انوار تجلي ات را بر دل اوليايت