صفحه ١٢٠

مي افكند و آنان را سرمست و سرشار از سرور و شادماني مي كند. در داستان ها و حكايت هايي كه عشق انساني را به تصوير كشيده اند، نظير آنچه دربارة ليلي و مجنون نقل شده، گاهي عشق و محبت بين عاشق و معشوق چنان پررنگ و شديد ترسيم شده كه تصورش نيز برايمان دشوار است. براي نمونه در داستان ليلي و مجنون آمده كه مجنون از شب تا صبح بيدار مي ماند تا چراغ خانة ليلي روشن شود و روشن شدن آن چراغ چنان لذتي را به او مي بخشيد كه حاضر بود براي تماشاي آن تا صبح بيدار بماند:

برقي از منزل ليلي بدرخشيد سحر       وه كه با خرمن مجنون دل افگار چه كرد

برق در آسمان زياد ظاهر مي شود، اما برق خانة ليلي جاذبة وصف ناشدني براي مجنون دارد؛ به خصوص اگر ليلي آن چراغ را براي جلب نظر مجنون و علامت دادن به او كه از شب تا صبح انتظار آن لحظه را مي كشيد، روشن كند، او را از خود بي خود مي سازد. اگر بين خداوند و بنده اش رابطه اي عميق و ناگسستني باشد، پيوسته خداوند بر قلب آن بنده انوارش را مي تاباند و او را متوجه خود مي كند. اگر آن بنده در جمع اهل غفلت حضور يافت و از ياد خداوند غافل شد، خداوند او را متوجه خود مي كند. با اين وصف لذت درك انوار الهي براي آن بنده، بسيار فراتر از لذتي است كه مجنون از برق خانة ليلي مي برد. حالِ چنان بنده اي كه از ياد و انس با خدا لذت بي نهايت مي برد، بسيار متفاوت است با كسي كه خوشش نمي آيد در حضور او اسمي از خدا، قيامت و مرگ برده شود. خداوند دربارة غافلان از يادش و فريفتگان زر و زيور دنيا مي فرمايد: وَإِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ وَإِذَا ذُكِرَ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ؛(78) «و چون خداوند به يگانگي ياد شود، دل هاي كساني كه به آن جهان ايمان ندارند برَمد، و چون آنان كه جز او هستند (معبودهاشان) ياد شوند، ناگاه شادمان گردند».