صفحه ١١٩

سپاسگزاري و سپاسي را مي آموزم كه با جهل همراه نشود و توجه و ذكري را به او عطا مي كنم كه با فراموشي همراه نگردد و محبتي بدو ارزاني مي دارم كه با داشتن آن، هيچ محبتي را بر محبت من ترجيح ندهد. وقتي او مرا دوست داشت، من نيز او را دوست مي دارم و چشم دلش را براي نظاره به جلالم مي گشايم و بندگان خاص و برگزيده ام را از او پنهان نمي كنم. در تاريكي شب و روشني روز با او مناجات مي كنم، تا از سخن گفتن با مردم بپرهيزد و از هم نشيني با آنان گريزان شود».
در ادامة مناجات، حضرت مي فرمايند: يَا مَنْ اَنْوارُ قُدْسِهِ لِأبْصَارِ مُحِبّيِهِ رَائِقَةٌ، وَسُبُحَاتُ وَجْهِهِ لِقُلُوبِ‏ عَارِفيِهِ شائِفَةٌ؛ «اي خدايي كه انوار قدسش، روشني بخش چشمان دوستانش است و تجليات ذاتش بر قلوب عارفانش هويدا است».
در بسياري موارد كه نور بر خداوند اطلاق مي شود، بعد از آن، كلمات «قدس» يا «قدوس» ذكر مي گردد. اضافه يا عطف واژگان «قدس» و «قدوس» به نور براي متمايز بودن نور الهي از نورهاي حسي است و براي اين است كه انسان نور الهي را با ساير انوار يك سان نبيند. اين انوار قدس الهي در چشم دوستان خدا، بسيار چشم نواز است و آنان را سرمست مي سازد. آنان حاضرند همة دنيا و لذت هايش را بدهند و لحظه اي آن نور را درك كنند. در جملة وَسُبُحَاتُ وَجْهِهِ لِقُلُوبِ عارِفيهِ شَائِفَةٌ،  «سبحات» به معناي تجليات است. ظاهراً در بعضي از نسخه ها در ضبط واژة شايقه اشتباهي صورت پذيرفته و ضبط صحيح «شايفه» است كه به معناي درخشان و هويداست.
بين خداوند و دوستانش روابط خاص و رمزهايي وجود دارد كه بي خبران از طعم محبت الهي، اطلاعي از آنها ندارند. از جملة روابط خاص و رمز  و رازهايي كه بين خدا و دوستانش برقرار مي باشد، اين است كه انوار قدسي الهي بر قلبشان ظاهر مي شود و آنان با چشم دل به نظاره مي نشينند. همچنين تجليات ذات الهي بر قلبشان پرتو