عبادتهایی که ميکنيم. معلوم نيست که ذرهای از این عبادتها مقبول درگاه خداوند قرار گرفته باشد. آنچه انسان را امیدوار میکند، وجود این محبت است که البته نشانة خوبی برای سعادت است. درحقیقت، ما برای کسب اين محبت زحمتي نکشيدهايم، بلکه اين هديهاي الهي است. خداوند، درجات پدران، مادران، استادان و علمایی را عالي گرداند که باعث آشنايي ما با اهلبيت(عليهم السلام) شدند و از اين طريق، زمینة پیدایش این محبت را فراهم کردند. اما اين محبت، خود هديهاي الهي است و با وجود آن ميتوانيم بگوييم: خداوندا، اين هدیهای که به ما عنایت فرمودی، نشانة اين است که ارادة خيري در ما داری. پس به برکت اهلبيت(عليهم السلام) ما را هم مورد مغفرت و رحمت بیپایان خود قرار ده. إنشاءالله.
د) دنيا؛ زندان عاشق
اگر کسي واقعاً عشق و محبت خدای متعال در دلش خانه کرده باشد، اصالتاً ماندن در دنيا برایش مطلوب نیست و صرفاً بدین منظور برايش مطلوب شده است که محبوبش آن را خواسته است. اما حقیقتاً، اين ماندن براي او رياضت است. مُحبّ، وصال محبوب را دوست دارد، اما اگر محبوب از او فراق بخواهد، خواستة او را بر خواستة خویش مقدم مينماید، اما اين فراق براي او سخت است. اگر انسان يک رفیق صمیمی داشته باشد که بسیار به او مأنوس و علاقهمند است و جز به خشنودی او نمیاندیشد و آن رفیق از او بخواهد که به سفری چندروزه برود و برای او کاری انجام دهد، بدون شک چنین کسی اَصالتاً نمیخواهد از محبوبش جدا شود و اُنسِ با او را از دست بدهد، اما لازمة دوستی این است که وقتی محبوبْ چیزی را طلب میکند، حتی اگر منجر به فراق