به اجمال ميتوان گفت آن عالمي که زمان ندارد، بر عالم زمان احاطه دارد. ما که در عالم زمان هستيم، اين تقدم و تأخرهاي زماني را درک ميکنيم؛ اما براي آن عالم که احاطة وجودي بر اين عالم دارد، همة اينها يکجا حاضرند. گرچه مخلوق در شش روز پديد ميآيد، امر الهي تدريج ندارد (يقُولُ لَهُ کُنْ فَيکُون؛(282) «به او ميگويد: باش! پس موجود ميشود»). اين تدريج براي مخلوق است، نه براي خالق.
2. بعثت رسول خدا(صلى الله عليه وآله)؛ تقديري حتمي
حضرت زهرا(عليها السلام) براي انتخاب پيغمبر(صلى الله عليه وآله) و بعثت ايشان به دو مرحله اشاره ميفرمايند: مرحلة اول را با تعابير إصطفي، إجتبي و سمّاه بيان ميکنند و مرحلة دوم را با تعابير أرسل، إبتعث و...: عَلَماً مِنَ اللَّهِ تَعَالَى بِمَآيلِ الأُمُورِ وَإِحَاطَةً بِحَوَادِثِ الدُّهُورِ وَمَعْرِفَةً بِمَوَاقِعِ الْمَقْدُورِ،؛ «[خدايتعالي رسول گرامي اسلام(صلى الله عليه وآله) را پيش از خلق عالم برگزيد] به خاطر آگاهي از سرانجام کارها و احاطه بر حوادث روزگار و علم به جايگاه مقدرات».
تا اينجاي بيان زهراي مرضيه(عليها السلام) سخن از علم و آگاهي است که بر تقدير علمي منطبق ميشود؛ اما وقتي جبرئيل بر پيغمبر نازل ميشود و ميفرمايد: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذي خَلَق؛(283) «بخوان به نام پروردگارت كه آفريد»، در اين مرحله ديگر سخن از علم نيست؛ بلکه مرحلة اجرا، تحقق نقشه و عينيت بخشيدن به طرح آغاز ميشود. ازاينرو حضرت زهرا(عليها السلام) اين مرحله را بهگونهاي ديگر بيان ميكنند و ميفرمايند: ابْتَعَثَهُ اللَّهُ إِتْمَاماً لِأَمْرِهِ وَعَزِيمَةً عَلَى إِمْضَاءِ حُكْمِهِ وَإِنْفَاذاً لِمَقَادِيرِ حَتْمِه؛ «خداوند او را مبعوث