امکانات و ويژگيهاي خود، آن امر مشترک را تقويت کنند؟ اين مسائل، سهل و ممتنع مينمايند؛ از سويي چنان ساده به نظر ميرسند که گويا جاي بحث ندارند و از سوي ديگر هنگامي که وارد جزئيات آنها ميشويم، ابهاماتي رخ مينمايند که هيچ راهحلي براي آنها مهيا نساختهايم. ازاينرو ضرورت دارد با طرح چنين مباحثي در صدد يافتن پاسخي براي نقاط مبهم باشيم؛ چراکه يافتن پاسخهاي درخور براي اينگونه مسائل، در سرنوشت جامعه بسيار مؤثر است. نبايد فراموش کرد که بسياري از ناملايمات در جوامع و امت اسلامي ريشه در چنين ابهاماتي دارند. اگر پاسخهايي درخور براي اينگونه ابهامات مهيا، و راهکارهاي عملي آنها را ارائه کرده بوديم شايد بسياري از اختلافها و ناملايمتها به وجود نميآمد و شاهد تحقق امتي اسلامي، با انسجام و عزت بسيار بيشتر در سطح جهان بوديم.
ب) ارزش وحدت
گاه چنين القا ميشود که وحدت، ارزشي مطلق است و اتحاد انسانها و تراکم نيروهاي آنها بدون هيچ قيد و شرطي مطلوب خواهد بود. در ادبيات ما نيز برخي داستانها و اشعار چنين معنايي را منتقل ميکنند که البته در جاي خود بسيار ارزندهاند. از کودکي اين داستان را براي ما خواندهاند که سلطاني در واپسين لحظات زندگي خویش، دوازده پسر خود را احضار کرد و به هرکدام چوبي داد و از آنها خواست که آن چوبها را بشکنند. پسران در پي درخواست پدر، بهآساني چوبها را شکستند. پس از آن، سلطان دوازده چوب ديگر را روي هم گذاشت و آن دسته چوب را به پسران داد و باز خواستة خود را تکرار کرد؛ اما اين بار هيچيک نتوانستند آن دسته چوب را بشکنند. سپس راز کار خود را اينگونه شرح داد: با اين کار ميخواستم به شما بفهمانم که اگر متفرق