صفحه ١٥٣

مي‌کند و آن را از اثر مي‌اندازد؛ بلکه اثر معکوس در آن ايجاد مي‌کند. گاهي انسان بر اثر خودخواهي، خودپرستي و لذت‌گرايي افراطي، به جايي مي‌رسد که اصلاً روح شکرگزاري و قدرداني در وجودش از بين مي‌رود، و بي‌اعتنا مي‌شود. اين‌گونه افراد تنها به منافع خود مي‌انديشند و در اين فکرند که تا مي‌توانند ديگران را استثمار کنند و هنگامي ‌که نيازشان تأمين شود، خدمات و الطاف ديگران را فراموش مي‌کنند. با اين روش، آن فطرت خدادادي ديگر خاموش مي‌شود. خداوند چنين فطرت زيبايي به انسان عنايت فرموده است؛ اما گاه انسان با رفتارهاي سوء خويش آن را ضعيف کرده، گاه حتي تبديل به ضد مي‌کند.

6. تقويت امور فطري با بهره‌گيري از عوامل بيروني
مسئلة شکر منعم آن‌قدر اهميت دارد که بزرگاني از متکلمان، وجوب آن را از بديهيات عقلي شمرده، بر اساس آن مي‌گويند شناخت خدا واجب است؛ چراکه بايد به دنبال شناخت کسي باشيم که اين نعمت‌ها را به ما عطا کرده است تا از او تشکر کنيم.(140) همان‌گونه که رفتار بد انسان مي‌تواند اين احساس فطري را تضعيف کند، در برابر، عواملي هم وجود دارند که مي‌توانند اين احساس و گرايش فطري را تقويت کنند. براي اين منظور از برخي عوامل خارجي مي‌توان کمک گرفت. در امور غريزي نيز اين امکان هست. براي نمونه هنگامي ‌که انسان گرسنه مي‌شود، اگر بوي غذايي لذيذ به مشام او برسد، آن احساس گرسنگي تقويت مي‌شود. اين احساس امري دروني است، اما بوي غذا که عاملي بيروني است آن را تقويت مي‌کند. ميل به ديدن