مقدمه نگارنده
صدایی همچون بال و پر زدن کبوتران، سکوت خلوت تنهاییاش را شکست و ترسی بر دلش نشاند. چه کسی میتوانست باشد؟ زنان زمینی، ازدواج او با مردی آسمانی را به بهانة فقیر بودنش برنتافته، و یاریخواهی او را در این لحظة حساس بیپاسخ گذاشته بودند. پس چه کسی به خلوت او راه یافته بود؟ برق اندیشههای گوناگون ذهنش را به هر سویی میبُرد و چرخش نگاهش به دنبال پناهی میگشت که این بار سکوتْ با صدایی آرامشبخش شکست: «نترس خدیجه! ما فرستادگان پروردگار، و خواهران تو هستیم!» چهرههای روحانی و زیبای آن آسمانیان قدری او را آرام کرد. صدای دلنشین ادامه داد: «من سارهام و این آسیه، همان که همنشین تو در بهشت خواهد بود، و این مریم مقدس است و آن دیگری کلثوم خواهر موسی(عليه السلام)». چهار بانوی بهشتی در چهار سوی خدیجه نشستند و چیزی نگذشت که فضای خانه غرق در نور شد و هر پرتوی از آن نور، شادیکنان به سویی پر کشید. گويي بر یکدیگر سبقت