صفحه ٩٦

پيامبر(صلى الله عليه وآله) عمل کرد، و در پرتو اين فهم، اگر خواستند راه حق را برگزينند توان قدم نهادن در آن مسير را داشته باشند.

د) قیام فاطمه و سکوت علی(عليهما السلام)
ممکن است گفته شود اگر مبارزه با حکومتی که پس از رحلت رسول گرامی اسلام(صلى الله عليه وآله) بر سر کار آمد لازم بود، چرا امیرالمؤمنین(عليه السلام) خود به این امر اقدام نفرمود؟
حقیقت این است که قیام مسلحانة امیرالمؤمنین(عليه السلام) در برابر عمل انجام‌شده در سقیفه، هم اشکال سیاسی داشت و هم اشکال امنیتی. اشکال سیاسی آن این بود که مردم کوتاه‌نظری که به‌آساني دست از حمایت علی(عليه السلام) برداشتند، به‌سرعت قضاوت می‌کردند که حضرت علی(عليه السلام) به خاطر رسیدن به ریاست و محکم کردن جایگاه خویش چنین کارهایی را انجام می‌دهد و با وجود چنین قضاوتی در فضای عمومی جامعة اسلامی، اهداف والایی که امیرالمؤمنین(عليه السلام) به دنبال آن بودند، تأمین نمی‌شد. اشکال امنیتی این کار نيز این بود که به راه انداختن جنگ داخلی در جامعة اسلامی، فتنه‌ای عظیم و تفرقه‌ای شدید در جامعه به راه می‌انداخت که موجب طمع دشمنان برای نابودی دین اسلام و جامعة نوپای اسلامی می‌شد و بدين‌ترتيب تمام زحمات رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بر باد می‌رفت. شرایط سیاسی و امنيتی اقتضا می‌کرد که امیرالمؤمنین(عليه السلام) در برابر دستگاه خلافت به ‌پا نخيزد و از وقوع فتنه‌ای عظیم که اساس اسلام را به خطر می‌انداخت پیشگیری كند.
بااين‌حال دختر رسول گرامي اسلام(صلى الله عليه وآله) وظیفه‌اي دیگر داشت که به‌خوبي بدان اقدام فرمود. اگر قیام زهراي طاهره(عليها السلام) برخلاف موازین و مصالح اسلام بود، امیرالمؤمنین(عليه السلام) از آغاز باید مانع او می‌شد. مگر ممکن است صديقة کبري(عليها السلام) برخلاف خواست امام