بااينهمه اين آيه بدينمعنا نيست که پيروان اين اديان در هر شرايطي با مسلمانان تفاوتي ندارند. اگر پس از بعثت رسول گرامي اسلام(صلى الله عليه وآله) و اتمام حجت بر آنها و روشن شدن اينکه اسلام دين حق است و احکام دين ايشان منسوخ شده، لجاجت کنند و به پيامبر خاتم ايمان نياورند، بهيقين از جبهة حق بيرون رفته و لباس آلودة کفر به تن کردهاند. اين آية شريفه در مقام بيان اين حقيقت است که پيرو هر ديني در آن هنگام که وظيفهاش پيروي از دين خويش بود، اگر به وظيفة خويش عمل کرده باشد، بهرهمند از پاداش الهي خواهد شد و اگر ترک وظيفه کرده، هرچند القاب غليظ و شديد هم داشته باشد، روي سعادت را نخواهد ديد. توجه کنيم که يکي از بزرگترين وظايف ما حفظ اصالت دين، مذهب و اعتقادات است و بيشترين بار اين وظيفه بر دوش روحانيان است.(310)
5. ظلم و برتريطلبي؛ عوامل انکار حق
صديقة طاهره(عليها السلام) در پايان اين فراز فرمودند: مُنْكِرَةً لِلَّهِ مَعَ عِرْفَانِهَا؛ «گروهي بااينکه الله را ميشناختند، او را انکار ميکردند». دربارة مراد اين عبارت، دو احتمال ميتوان طرح کرد:
يکي اينکه مراد از شناخت خدا، معرفت فطري همة انسانها نسبت به خداي تعالي باشد؛
احتمال ديگر اينکه معنايي بيش از شناخت فطري مراد بوده، مقصود اين است که آن مردم بهرغم داشتن معرفتهايي که حجت را بر ايشان تمام ميکرده، خدا را منکر ميشدهاند.