بههرحال پرستش معبودي خاص، بدينمعنا نيست که در نظر پرستشگر، آن معبود همان خالق است. واقعاً انسان تا از نزديک روحيات اينگونه انسانها را نبيند، براي او سخت است که باور کند چنين انسانهايي با چنين اعتقاداتي وجود دارند. در همان سفري که ما به هندوستان داشتيم، در سرسراي هتلي در بمبئي نشسته بوديم. رئيس هتل که بتپرست بود نزد ما آمد و بسيار مؤدبانه اجازه خواست تا چند لحظهاي نزد ما بنشيند. وقتي نشست گفت: من مشکلي دارم و از شما خواهش ميکنم دعا کنيد مشکل من حل شود. او ميدانست من مسلمان هستم و اعتقادشان اين است که موجوداتي در عالم مؤثرند که برخي از آنها را بتپرستان ميشناسند و برخي را مسلمانان. اکنون که بهزعم خودش ميديد خداي او برايش کاري نکرده، سراغ من آمده بود تا شايد خداي ما کاري براي او انجام دهد. مقصود او اين نبود که اسلام دين حق است، بلکه پيش خود گمان ميکرد ممکن است خداي ما در حل اين مشکل کاري بتواند بکند!
4. کثرتگرايي(306) ديني؛ انحرافي خطرناک
گاه انسان در برخورد با افرادي که چنين اعتقادات اشتباهي دارند، روحيهاي نجيبانه و خيرخواهانه در وجود آنها مشاهده ميکند. براي نمونه برخي از مرتاضان پابرهنه راه ميروند و با جاروي نازکي مرتب جلوي پاي خود را جارو ميکنند، که مبادا موجود کوچکي را پايمال کنند؛ تا اين حد براي موجود زنده احترام قايلاند. همچنين در ميان مسيحيان افرادي را ميبينيم بسيار مهربان و مقيّد به دين خود که گاه بنده از نزديک با