صفحه ٣١٧

ما معتقديم دين حق يکي است و آن‌هم ديني است که خداوند به‌وسيلة پيامبران خویش فرستاده و هر پيامبري در زمان خود و تا پیش از آمدن پیامبر بعدی، واجب‌الاطاعة بوده است. با آمدن پیامبر بعدی اگر شریعت او، برخی از احکام شریعت پیشین را نسخ کرده است، مردم وظیفه داشتند که او را واجب‌الاطاعة بدانند. سرانجام، پیامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) آخرین پیامبر خدا بود و همه موظف‌اند از او اطاعت کنند. اما در دنيا گرايش‌هاي ديگري برخلاف اعتقاد ما وجود دارد که متأسفانه بعضي از نوانديشانِ ما به آنها اهتمام دارند و آنها را ترويج مي‌کنند.

د) ناسازگاری پلورالیسم با آموزه‌های قرآن
برخي معتقدند اصولاً دين يک مقولة سليقه‌اي است. سپس در تبیین دیدگاه خود مي‌گويند: از يک لحاظ، معتقدات ما به دو بخش کلي تقسيم مي‌شود: يک قسم حاکی از واقعيات عيني و خارجي است که وجود آنها به اعتقاد ما وابسته نيست. تلاش علوم مختلف نيز این است که اين واقعيات را بشناسند؛ قسم ديگر اموري است که تابع پسند و علاقة ماست. مثلاً در هنر نقاشي مکتب‌هاي مختلفي وجود دارد. بعضي‌ها تابع مکتب طبيعت‌گرا هستند و مي‌گويند: سعي ما بر اين است که آنچه در طبيعت وجود دارد در تابلوي نقاشي نشان دهيم. ولي در هنرهاي مدرن مي‌گويند: بهترين هنرها خلق چيزي است که وجود ندارد. اما به پيروان هيچ‌يک از اين مکتب‌هاي نقاشي نمي‌توان گفت: چرا شما اين مکتب را دوست داريد و از آن پيروي مي‌کنيد؟ چراکه پاسخی جز این ندارند: اين سليقة من است و من اين را می‌پسندم. وجود چنین سبک‌هایی تابع سليقة افراد است و واقعيت ندارد. در دنیای شعر نیز چنین امری دیده می‌شود. برخی، اشعار