شود، عاشق به خواستة او اهمیت دهد و آن را بر خواستة خویش مقدم سازد، اما برای او تحمل فراق سخت است. مؤمن اَصالتاً قُرب خدا را دوست دارد و نميخواهد يک لحظه از او جدا شود، تا چه رسد به اولیای خدا و حضرات معصومان(عليهم السلام). او ميخواهد عاليترين قُرب را به خدا داشته باشد و چنين قُربي در اين عالم ميسر نيست. ماداميکه روح به بدن تعلق دارد و مشغول تدبير بدن است، نميتواند دائماً در مشاهدة محبوب و بهرهمندي از قُربش غرق شود. لازمة چنين اشتغالي اين است که روح اصلاً به بدن نپردازد و خورد و خوراک، بلکه نفس کشيدن را نيز فراموش کند (شايد چنین حالتی يکي از مصاديق موت اختياري باشد). بنابراين، ماندن در دنيا براي او رياضت است.